یوگاژورنال/ برگردان: مینا بختیاری
برای کنار گذاشتن یوگا دنبال بهانه میگردید؟ ما همۀ این بهانهها را شنیدهایم. به همین دلیل است که تصمیم گرفتیم آنها را که بخشی از کتاب “راهنمای یوگا”میباشد را طی مقالهای تنظیم کنیم و به اطلاعتان برسانیم. در این مطلب 10 مرد داستان بازگشت دوبارۀ خود را به دنیای یوگا تعریف میکنند.
دیو کالاما/ موجسوار حرفهای
در سالهای آخر دهۀ 90 میلادی و دهۀ اول قرن جدید من هم مثل بقیۀ مردها تصورم از یوگا، مجموعهای حرکات آرام و نرم کششی توام با حالات احساسی حوصله سربر بود. اولین رویارویی من با یوگا در کمپ آموزشی کوییک سیلور اتفاق افتاد. دورۀ آموزشیای که بیشتر روی جنبههای فیزیکی و بدنی یوگا تاکید داشت. تمرینات خیلی به من فشار میآورد. طوری خودم را وادار به انجام حرکات کردم که به کمرم آسیب زدم و باعث شد دیگر سراغ یوگا نروم. سه سال بعد لیرد همیلتون از من خواست دوباره تمرینات یوگا را با او شروع کنم. او ظاهراً فردی متعهد و جدی بود. بنابراین فکر کردم ارزشش را دارد بار دیگر تمرینات را در کنارش از سر بگیرم. این بار چیزی که تجربه کردم به انتظاری که از یوگا داشتم نزدیکتر بود: تمرکز، تنفس و تعادل. اما همچنان تلاش و تقلایی که برای تمرینات بدنی میکردم، برایم بسیار دشوار بود. بعد از اولین کلاسی که با لیرد داشتم آنچنان خیس عرق شدم که انگار همان لحظه از استخر بیرون آمده بودم. با وجود اینکه کلاس، یوگای هات هم نبود! تمرینات من مثل جوانکی بود که حرکات را با حداکثر توان بدنی خود و بدون اطلاع از محدودیتهای جسمی و آگاهی نسبت به بدنش انجام میدهد و به جای تمرکز روی تنفس، بیشتر دنبال جلب توجه است. آموزشهای تنفسی برایم غریبه بودند. نفس کشیدن در خلال آن حرکات دشوار به نظرم غیرممکن میآمد. نفس کشیدن برایم بسیار دشوار بود و برای گرفتن اکسیژن به نفسنفس میافتادم. این تجربه، غرور کاذب مرا در هم شکست، نظرم را در مورد یوگا عوض کرد و باعث شد جذب این ورزش بشوم. یوگا اصلا نرم و لطیف نیست. بلکه بسیار هم سخت و دشوار است. اما در عین حال شما را ریلکس میکند و به شما احساس غیر قابل وصفی میدهد. نحوۀ پارو زدنم روی قایق به سرعت تغییر کرد. در آن دوران تنها یک رقیب داشتم که سریعتر از من پارو میزد. از هر 10 باری که مسابقه میدادیم 8 بار او برنده میشد. اما روزهایی که قبل از مسابقه، یوگا کار میکردم، از او میبردم. این موضوع برایم نقطۀ عطفی شد و از آن به بعد تصمیم گرفتم به طور مرتب یوگا تمرین کنم. تا آن زمان هیچگاه آنقدر در پدلبورد سریع نبودم. در تمام ورزشهای آبیای که انجام میدهم، از پدلینگ تا موجسواری، در یک شرایط سیال و روانی به سر میبرم که ناخودآگاه در آن واحد میتوانم موقعیتم را از لحاظ سرعت، زمان و مسافت محاسبه کنم. وقتی ناخودآگاه شما عاری از استرس و افکار اضافی میشوید، تصمیمگیری بسیار سادهتر شده و درواقع زودتر به مرحلۀ تمرکز و تعمق روی کارتان میرسید. سختترین بخش تمرینات یوگا برای من، پیدا کردن وقت برای انجام دادن آنهاست. اما به این نتیجه رسیدهام که حتی 15 دقیقه تمرین در روز هم برایم بسیار مفید است.
مایلس فنون[1]/ دوندۀ ماراتون
موفقیت واقعی من در یوگا زمانی بهوجود آمد که در «کارگاه یوگا برای دوندهها» که چهار جلسه بود، ثبتنام کردم. من معمولاً وقتی خودم را برای دوی ماراتون 100 مایل آماده میکنم، به طور متوسط هفتهای 50 مایل میدوم. به همین خاطر احساس کردم باید کاری کنم که زیادی به بدنم فشار نیاورد. کلاسها مبتدی، با حرکاتی مقدماتی و آرام بود. زمان زیادی در وضعیتها میماندیم و سپس از وضعیتی به وضعیت دیگر به آرامی تغییر موضع میدادیم. اولین عکسالعمل من این بود: «این خیلی برایم دشوار است.» برای بیشتر حرکات، قوای جسمانیام در بالاتنه بسیار ضعیف بود و قادر نبودم نفسم را تحت اختیار درآورم. اما این فرایندی که باعث میشد به تدریج بدن به نقطۀ اوج فشار برسد و دوباره به تدریج ریلکس شود برایم جالب بود. همچنین مرحلۀ نهایی که مراقبه در سکوت و ریلکسیشن بود را نیز دوست داشتم و برای بدنم به نوعی دکمۀ شروع مجدد محسوب میشد. سنگینی کلاسهای مخصوص دو، کلاسهای معمولی را برایم آسان کرده بود. بنابراین تصمیم گرفتم سراغ کلاسهای سنگینتر یوگا بروم و وینیاسای هات را انتخاب کردم. به طرز وحشتناکی سخت بود! در مقایسه همکلاسیهایم که به راحتی بدنشان را این طرف و آن طرف میپیچاندند کاملاً تازهکار به نظر میرسیدم . آنوقت تازه قدر تکنیکهای تنفسی یوگا را دانستم. دیگر میدانستم هنگامی که تنفس برایم دشوار میشود به این معنی است که حرکت کمکم دارد از حد توان بدنیام خارج میشود. کیفیت تنفسم زنگ هشداری بود که میگفت حرکت را آرامتر کنم یا برعکس، یک مرحله جلوتر بروم و حرکت سختتر را انتخاب کنم. این نکته را هنگام دویدن هم مد نظر داشتم. سالها هیچ آسیب بدنیای ندیدم و این را مدیون یوگا هستم. یوگا انقباضاتی که در اثر دویدن در ماهیچههایم رخ میدهد را رفع میکند. حالا با دانش یوگایی که دارم تمرینات کششی جدیدی به سری تمرینهای کششی رفع گرفتگی عضلاتم اضافه کردهام. وضعیت اوتانپریستاسانا کمک کرده تاماهیچههای لگنی انعطافپذیرتری داشته باشم، وضعیت اوتاناسانا به انعطافپذیری ماهیچههای همسترینگ و پایین تنهام کمک کرده و وضعیتهایی که در آنها پاها بالا نگه داشته میشوند مثل ساروانگاسانا، باعث قوی شدن پاهایم میشوند. این سه تمرین را هر روز حتی هنگام تماشای تلویزیون نیز انجام میدهم.
چارلی کویل/ فوروارد تیم هاکی مینسوتا وایلد
تابستانی که قرار بود به تیم «مینسوتا وایلد» بپیوندم در یک کمپ آمادگی شرکت کرده بودم. مربی به ما گفت در همان خیابان یک باشگاه یوگا هست و پیشنهاد داد همگی در آن شرکت کنیم. اجباری نبود، اما گفتم شاید مفید باشد و در آن ثبتنام کردم. کلاس، یوگای هات و قدرتی بود. عرقی که میریختم باورنکردنی بود. بعد از کلاس احساس خوبی داشتم. من و بعضی از بچههای هفتهای دوبار به این کلاسها میرفتیم. تمرینات خودمان را انجام میدادیم، اسکیت، وزنه و سپس به کلاس یوگا میرفتیم. آن تابستان بهترین تجربۀ من روی یخ بود. حد راحتی و آسایش خودم را در حرکات روی یخ را از طریق تکنیکهای تنفسیای که در یوگا آموخته بودم پیدا کردم. یاد گرفته بودم که خودم ضربان قلبم را آرام کنم و هنگام جابجا کردن وزنه، با تمرکز روی نفسم – همانطور که در یوگا آموخته بودم- حرکت را راحتتر انجام میدادم. برای بازیکنان هاکی انعطافپذیری جسمانی حاصل از تمرینات یوگا بسیار ارزشمند است. نمیدانم اصلا بدن انسان برای اسکیت کردن طراحی شده یا نه! چون ماهیچههای لگنی ما بسیار سفت و غیرقابلانعطاف هستند. وضعیت اکاپادا راجاکاپوتاسانا روی انعطافپذیری لگن من معجزه کرد. هر چه از ماهیچهها بیشتر استفاده کنید، سفتتر میشوند و این دلیلی است بر تمرین بیشتر یوگا.
“ادامه ی این مقاله را در شماره 112 مجله دانش یوگا بخوانید”