سه‌شنبه , مارس 19 2024

مطالبی خواندنی درباره هاله

مطالبی خواندنی درباره هاله

مطالبی جذاب و خواندنی از کتاب کهن انسان روح است نه جسد :

می خواهم  به ذکر قسمتی از کتاب خواندنی و سودمند  انسان روح است نه جسد,نوشته دکتر ریوف عبید بپردازم که به صورت کامل در ذیل آورده می شود :


– نتایجی که علم روحی جدید درباره مراکز نیروهای مغناطیسی در بدن انسان بدست آورده تا حدود زیادی با گفته های حکمای قدیم هند موافقت دارد. زیرا انها می گفتند مراکز نیروی مغناطیسی , یا بر حسب لغت سانسکریت چاکرا , یعنی چرخها هست که به طور دایم از بدن انسان ساطع می شود و محل این نیروها جسم اثیری یا ماورای ماده است که گاهی اوقات صاحبان جلا بصری آنها را میتوانند ببینند.
هندیها معتقد بودند که این نیروهای مغناطیسی ,نیروهای وجودی هر شخص هستند و از حرکت همه این نیروها یک دایره موجی ثانوی در سطح جسم اثیری به وجود می آید, و آن را به جسم مادی منتقل میکند.برای هرکدام از این مراکز رنگهای معینی هست و این مراکز هفتگانه هستند که به سه مجموعه زیر تقسیم می شوند.


مجموعه الف : از ترکیب دو مرکز به وجود می آید.اولی مرکز جذری (نیروگاه لگنی پایین) که در آخر ستون فقرات به شکل عمودی قرار گرفته است و به چهار جزء تقسیم می شود.رنگ های آنها بین قرمز و پرتقالی می باشد یعنی گاهی قرمز و گاهی پرتقالی است.این مراکز نیروی خاصی را از جهان ماده می مکند و جذب بدن می کنند.دوم مرکز طحالی یا نیروگاه شکمی , که در بالای منطقه طحال واقع شده و شش رنگ دارد (قرمز,پرتقالی,زرد,سبز,کبود,بنفش).این مراکز نیروی خاصی را از خورشید می گیرد و بر حسب رنگهایی که دارد به باقی مراکز نیرو می رساند.


مجموعه ب : این مجموعه از بهم پیوستن سه مرکز نیرو بوجود می آید و نیروی لازمه را برای شخصیت اخلاقی و ادراکی انسان از محیط خارج میگیرد.که یکی از آنها مرکز سری می باشد که در مقابل شیکهخورشیدی قرار دارد و به ۱۰ اشعه دایرهای که دارای شعاع بزرگ هستند و رنگشان بتوالی بین سبز و قرمز دور می زند , تقسیم می شود.این به مراکز و انفعالات آدمی مربوط می گردد.و دومی از آن مرکز قلبی که دارای دوازده اشعه موجی است و رنگش بین زرد و طلایی دور میزند , سومی از آن مرکز حنجره ای است که در مقابل نای قرار دارد و دارای ۱۶ امواج اشعه ای است که بین رنگهای سبز و کبود شبیه نور ماه دوران دارد.


مجموعه ج: اینمجموعه متضمن مراکز قسمت بالایی بدن است و از دو مرکز تشکیل شده است.یکی مرکز ابرویی کهدر میان دو ابرو واقع شده و به نظر میرسد که به دو قسمت مساوی تقسیم شده است که ان دو قسمت عبارتند از یکی به رنگ گل سرخ کهگاهی هم به زردی متمایل می شود.و دیگری به رنگ بنفش کهگاهی متمایل به کبود است این مجموعه شامل ۹۶ اشعه موجی است.و این مراکز با غده نخاعی (غده ای که ترشحات بینی و سینه را می سازد و خارج می کند) ارتباط کامل دارد, و این غده نخاعی با غده های صما که مسلط به بدن مادی هستند مربوط است.
دومی از این مجموعه – مراکز اکلیلی یا تاجی است که این مرکز قسمت جلوی بالای سر قرار گرفته و محتوی ۱۹۶۰ اشعه موجی است که رنگ بنفش در آنها به سایر رنگها غلبه دارد و در داخل این مرکز دوازده اشعه است که به رنگ طلایی مایل به تیره می تابد و قدما این مرکز تاجی را به شکل هاله طلایی درخشان که به سر اولیا و مقدسین احاطه دارد رسم کرده اند.این مرکز در مسیر خود با غده صنوبری که سلطان غده های ترشح کننده است , مربوط می شود و از این طریق در کنترل اعمال سایر غده های مترشحه داخلی بدن شرکت دارد و این مراکز نقطه اتصال میان روح و جسم می باشد.


کیفیت هاله بشری :


هاله بشری عبارت است از یک سلسله شعاعهای نورانی است که از جسم انسان بیرون می آید و از هر طرف بدن را احاطه می کند.این هاله را فقط مدیوم هایی می بینند که دارای جلابصری باشند و می توانند آن را به شکل بیضی محیط بر بدن انسان ببینند.
این هاله گاهی امتدادش بیشتر و روشن تر می شود , گاهی هم کگوتاه و کمنور دیده می شود.در اجسام مختلف یعنی انسانها و سایر جانداران به اشکال مختلف دیده می شود.هاله اجسام بشری همانطوری که اشکال و اجسام مادی با هم اختلاف دارند , مختلف است. این هاله دارای رنگهای متداخل با هم مانند قوس و قزح ظاهر می شود.
ولی انسانهایی که هاله آنها اغلب سبز رنگ است و یا کبود رنگ و یا سفید رنگ می باشد , این هاله نشان دهنده شخصیت و ملکات انسانی است . یعنی ضمیر باطن انسان.پس این هاله ها تمایلات , عواطف , خواسته ها و افکار و میزان رشد عقلی و اخلاقی و روحی انسان را ظاهر می شازد.حتی حالت سلامتی آدمی را هم نشان می دهد.زیرا آنها در اثر بیماریهای بدن از لحاظ رنگها ی منتشره از آن تغییر پیدا می کنند.و حتی شکل عمومی آن هم در اثر بیماری عوض می شود.گاهی هاله تقسیممی شود و گاهی شاخه پیدا می کند.
هاله یکی از موضوعات مهمی است بخصوص برای کسانی که تحقیق در موضوع ارواح و بویژه تحقیق در معالجه روحی می کنند.
از کسانی که در مورد هاله بحث کرده اند ,محقق روحی شارل لانسان است که در کتاب خود به نام روح انسانی بر حسب شناخت من قابل تحقیقات تجربی روحی و فیزیولوژی است.این کتاب متضمن نتایج تحقیقات این محقق از سال ۱۹۱۱ تا سال ۱۹۲۰ می باشد که با نشان دادن حالاتمتعدد هاله در اوضاع مختلف موضوع هاله را کاملا روشن کرده است.
چنانکه دکتر ولتر کیلنر هم ضمن تحقیق در مورد هاله , لوحه دیسیانین را برای مشاهده هاله در روشنایی عادل اختراع نمود.و کتابی هم به نام محیط انسانی در سال ۱۹۱۱ منتشر ساخت. و بعد هم در سال ۱۹۲۰ تحت نام هاله انسانی آن را تجدید چاپ کرد. و در سال ۱۹۶۵ هم دوباره آن کتاب را به همین نام اخیر چاپ و منتشر نمود.
این محقق عالم روحی نبود بلکه پزشک معالج با اشعه در بیمارستان سان توماس لندن بود که یکی از پیشگامان در بحث هاله با روش علمی و تجربی محسوب می گردد.دکتر کیلنر در اثر تحقیق با دستگاه اختراعی خود ثابت نمود که اشعه های روح انسانی یعنی اشارات موجی منتشر از بدن , یک حقیقت مسلم می باشد.و آن امواج به رنگهای مختلف و متداخل به هم به شکل قوس و قزح ظاهر می شود و هر کدام از رنگهای آن امواج وجود حالات نفسانی خاصی را در بدن صاحبش مجسم می کند. اینمحقق پس از انجام تحقیقات ممتد اعلام داشت که بر حسب عقیده علمای روحی , مثلا هاله ای که به رنگ گل سرخ باشد , نشان دهنده محبت بلوغی در جوانها می باشد. و رنگ زرد حاکی از رشد عقلی , و سبز تیره دلیل بر غیرت , و رنگ روشن دلیل بر گذشت و اغماض, و رنگ کبود مایل به تیره دلیل بر تدین , و رنگسرخ روشن حاکی از وجود خشم و قدرت , و رنگ سبز تیره دلیل بر خدعه , و رنگ سرخ باز دلیل بر شهوت , و رنگ شیری دلیل بر دوست داشتن مال و حرف زیاد می باشد.
در اینباره استاد هاری بودنجتون که نایب رییس اتحاد روحی میهنی لندن بود , ضمن ادامه تحقیقات , دستگاه شاشه کلناسکرین ,kilnascrene را اختراع کرد.تا توانست بوسیله این دستگاه رنگهای مختلف هاله راکه گاهی حتی با چشمان مجرد ( بصیرت باطنی ) و یا درک از طریق غیر حواس مادی و مدیوم های دارای جلا بصری دیده نمی شدند , و یا اینکه مدیوم ها قسمتی از هاله را فقط بصورت امواج می دیدند , کاملا از یکدیگر تشخیص دهد.
کلمه هاله در نزد علمای روحی , به جو روشنی که محیط بر اشخاص و اشیا است اطلاق می شود.تعداد و نوع این هاله ها , به تعداد موجودات زنده می باشد.بعنی کیفیت هاله هر انسان و یا جانداران دیگر , شبیه به هم نیستند.مهمترین وظیفه این هاله ها این است که عقل را در برابر بعضی از اثرات محیط خارج حفظ کند و آن اثرات در عقل به شکل محدودیتهای نفسانی , نگرانی , اضطراب و یا عدم آرامش ظاهر می شودند.
با تحکم ارادی می توان هاله را وادار به انجام وظایف بهتری نمود وهمچنان می توان با استفاده از دید مدیوم های جلا بصری از طریق ارتعاشات غیر عادی هاله , بعضی از امراض را تشخیص داد.زیرا بعضی از امراض فقط در جسم اثیری پدید می ایند و آن امراض , آثار خود را در هاله ظاهر می کنند.بنابراین اصل , صحت و سلامت بدن انسان تنها مربوط به سلامتی جسم مادی او نیست.
محیط هاله , که همه اطراف بدن را احاطهکرده از مدار جسم مادی به ابعاد متفاوت از چند اینچ تا چند یارد می رسد.معلوم شده که این کمی و زیادی امتداد هاله از بدن مادی , به حالت روحی و یا اخلاقی معین در شخص مربوط نیست.زیرا فبلا گفتیم که حالات روحی و یا اخلاقی اشخاص را رنگهای هاله تعیین میکند.
در هاله , مراکزی برای نیروها هستند که نور آنها با درخشندگی خاص به خارج بدن مادی می تابد.و این مراکز را خطهای بسیار نازکی تشکیل شده از نور , با هم مربوط می سازد وهمچنین محیط خارج شکل هاله را هم تعیین می کنند.در نزد مدیوم هایی که دارای موهبت جلا بصری (شفافیت چشم) هستند, هاله ها ارزش خاصی دارند.زیرا موجودات نامرئی (ارواح) بوسیله آن هاله ها می توانند در احساسات روحی مدیوم اثر بگذارند.رشد و نمو هاله از طریق داشتن حیات پاکیزه یعنی حفظ بهداشت و سلامتی بدن و دوری از هر گونه اعتیادهای مضر و همچنین با داشتن افکار درست امکان پذیر است.همانطوری که قبلا گفتیم اثر هر کدام از امراض عضوی , عصبی در هاله ظاهر می شود. در اینباره دکتر ( و.ج.ریشادرز ) می گوید:از دو مدیوم به طور جداگانه خواسته که هاله یک بیمار را ببینند.پس از چند روز مشاهده , هر کدام از آنها وضع هاله را برایش توصیف کردند.هر دو آنها در یک مسئله اتفاق نظر داشته اند که کبد بیمار بدترین وضع را دارد , چون رنگ هاله در قسمت کبد تقریبا سیته بوده.همچنین آن دو مدیوم در بعضی از محلهای بدن اشعه های منتشره از آن محلها را سیاه و بعضی را شیری رنگ توصیف کردند.و هر دوی آنها در محل سینه بیمار , هاله را به شکل ابر تیره می بینند.
دو روز بعد از این توضیحات دکتر بیمار را معاینه می کند و صدق گفتار آنان معلوم می شود.و در قسمتی از پوست بیمار یک جمع شدگی و سیاهی می بیند.بیمار می گوید این جمع شدگی پوست و سیاهی یک سال است که در بدن بواسطه تزریق زرنیخ به وجود آمده.معلوم شد که حتی تاثیر آن دوا هم در محل هاله بطور وضوح دیده می شده است.
دستگاهی است به نام صندوق آبرامز که به نام مخترعش دکتر آلبرت آبرامز نامیده شده است. این صندوق محتوی تعدادی ریوستات است که کاملا متصل بهم می باشند.مقاومت این ریوستاتها بواسطه پوششهای شبیه آنچه که در دستگاه رادیو هست , زیاد می شود و در آن صندوق از امواج اوهم(ohm) استفاده شده تا بوسیله رنگهای ناپیدا هاله شناخته شود یعنی بوسیله آن دستگاه می توان رنگهای مختلف هاله را با چشمان عادی هم دید.
دکتر ریشاردز این امواج اوهم را با امواج فیلمهای رنگین تطبیق کرد و دید کاملا با هم انطباق دارند.لذا مطالب مفصلی درباره اندازه گیری حلقه های هاله در مراحل تطور و تغییرات آن نوشت.
هاله جزء جسم مادی نیست و از خصایص آن هم نمی باشد , بلکه منشاء آن محیط خارجی جسم اثیری است یعنی از قالب مثالی یا جسم اثیری تولید می شود و آن اشارات موجی یعنی کم و زیاد شدن تابش هاله از جسم اثیری است که روح بوسیله استقرارش با عقل در آن جسم , شخصیت واقعی انسان را تشکیل می دهد.و حالات هاله و رنگهای آن حاکی از همان شخصیت می باشد.چنانکه همه حواس وملکات انسانی را هم جسم اثیر حمل می کند منظور حواس غیرمادی می باشد و هنگام مرگ آن جسم اثیری با همه شخصیت وملکات روحی و عقل است و آدمی در جهان ارواح با همان جسم اثیری ظاهر می شود.
این اشارات موجی که از هاله صادر می شود امواجی هستند که بوسیله آنها افکار از طریق تله پاتی به دیگران منتقل می شوند.اگر آن گیرندگی امواج هاله نبود , موهبت تله پاتی برای انسانها وجود نداشت.
در سال ۱۹۶۱ مجمع بین المللی ماورای روح پاریس یک دستگاه الکترونی ساخت تا بتواند بوسیله آن دستگاه به پگونگی وسایل و ظروف ارتباط تجربی افکار میان افراد را اندازه بگیرد.این دستگاه طرحش را استاد رینیه هاردی ریخت و با شرکت مهندس رینیه فارکولیه مدیر مجمع بین المللی ماورای روح ساخته شد.
وجود این هاله های نامرئی در حال عادی , برای هر انسان وحیوان و نبات و انتشار آن از محیط جسم فیزیکی , علل احتیاج به پاسهای معین برای بیهوشی از طرف عامل خواب مغناطیسی و یا جهت خروج معمول از خواب مغناطیسی را روشن می کند.
معلوم است که این پاسها در روشهای اعمال خواب مغناطیسی هم لازم است.چون اساسا انجام روشهای خواب مغناطیسی که بر حسب اوضاع مختلف تنوع دارد بر حسب قدرت طرفین (خواب کننده و خواب رونده)متفاوت است.
هاله در برابر ناموس تطور روحی ( ارتقاء تدریجی روح از سطحی به سطح دیگر) خاضع و تسلیم می باشد.این هاله اگر چه به جسم اثیری متصل است ولی از لحاظ ارتعاش امواجش بیشتر از ارتعاش امواج اثیری می باشد.به حدی که ارواح در جهان روح , بواسطه ظهور این هاله ها یکدیگر را تجسد یافته می بینند.در حالیکه در وضع عادی هنگامی که نیاز به تجسد نداشته باشند آن هاله دیده نمی شود.(توضیح آنکه ارواح از جهان چهارم عقلی با بالاتر هیچگونه تجسدی ندارند)از توجه به کیفیت هاله معلوم می گردد که این هاله یگانه وسیله ای است که انسان را با عالم بالاتر و پیشرفته تر متصل می سازد.یعنی ارواح بوسیله همین هاله , خصوصیات اخلاقی ما انسانهای زنده را تشخیص می دهند و با ما ارتباط می گیرند و پیامهای علمی و غیره را القاء می کنند چون شخصیت باطنی ما در این جهان ظاهر نمی شود و ارواح هم نمی توانند از پشت پرده های مادی به آن شخصیت ما آگاه شوند.
باز هم هاله است که انسان را وادار می کند به اینکه درک کند ذات علوی او یعنی شخصیت روحی او با ذات سفلی اش و یا ذات حیوانی اش که در جسم مادی است فرق فاحشی دارد.گاهی اوقات هم هاله بواسطه بلند بودن ارتعاش امواجش ممکن است برای هجوم ارواح غیر مترقی , هدف آسمانی باشد یعنی ارواح فاسد و شریر نقاط ضعف اخلاقی و روحی ما را از کیفیت ارتعاش امواج هاله ما بشناسند و برای تسلط بر آن به منظور انجام هدفهای زشت خود استفاده کنند, بویژه آنکه در امواج هاله در اثر وجود علائم عواطف و انفعالات شدید مانند ترس زیاد یا اندوه بسیار و یا خشم نهانی تجزیه و تقسیم حاصل شود.(همانطوری که ارواح راهنما با استفاده از همین هاله با مدیوم ارتباط گرفته در عقلش اثر می گذارند , همین طور هم ممکن است ارواح شریر هنگام ضعیف شدن هاله در اثر خشم نهانی و یا ترس زیاد می توانند در جسم اثیر صاحب هاله بیمار اثر بگذارند که در بیماریهای روحی به نام استحواذ, یهنی تسلط روحی و یا لمس روحی , اثر روحی در روح دیگر نامیده شده اند)وقتی که هاله آدمی در اثر ترس شدید و یا خشم پنهانی اتصال خود را از دست بدهد آنوقت ارواح شریر می توانند در روح آن شخص اثر بگذارند. در نتیجه موجب بروز مرض عضوی , عصبی , عضلانی در صاحب چنین هاله مجزا شده , گردد.همانطوری که یگانه وسیله طبیعی ارواح برای تسلط بر مدیوم ها , نفوذ از طریق هاله می باشد.زیرا هنگامی که ارواحراهنما می خواهند ندیوم را بیهوش کنند تا بوسیله او بعضی از ظواهر عقلی و یا فیزیکی را ظاهر سازند, این بیهوشی را از طریق هاله مدیوم به وجود می آورند.یعنی همانطوری که عامل بوسیله هیپنوتیزم در معمول اثر گذارده او را بیهوش می کند ارواح هم تقریبا از طریق هاله , مدیوم را بخواب می برند.البته این بیهوشی بوسیله ارواح, بهتر ار بیهوشی مغناطیسی می باشند.زیرا در این بیهوشی , عقل آزاد ارواح , در عقل انسان تجسد یافته ( مدیوم) اثرمی کند تا بتواند در اراده مدیوم نفوذ کند. ولی در بیهوشی مغناطیسی عامل بوسیله اثر گذاردن از امواج مغناطیسی معمول , اراده اش را به وی تحمیل میکند.


تصویرهای به دست آمده از هاله انسان و نباتات :


در گذشته کشف و یا مشاهده هاله جز به وسیله مدیوم های جلا بصری ( روشن بینی ) ممکن نبود و این علم فیزیک اصول و قوانینی برای شناختن آن هاله پیدا نکرده بود. تا اینکه مشاهده این هاله ها بوسیله دستگاه شفاف کلناسکرین kilnascrene , امکان پیدا کرد. اما عکس برداری و نشان دادن تصویر هاله بوسیله این دستگاه بسیار مشکل بود. منتهی کلناسکرین در کتاب خود , از پنجاه سال قبل نزدیک شده به تصویر هاله را پیش بینی کرده بود. در آن کتاب کلناسکرین چنین می گوید. من اطمینان دارم که گرفتن تصویر فتوگرافی و یا تجسم هاله ( نشان دادن شکل آن ) نه تنها امری است ممکن , بلکه بزودی صورت تحقق پیدا خواهد کرد. در آن هنگام این تصویرها کمک بزرگی در تشخیص طبی امراض خواهد نمود.
پس از کلناسکرین , در ظرف چندین سال , دانشمند روسی سیمون کیلیریان و خانمش والنتینا از طریق استفاده از دستگاه کامیرائی که دارای سرعت حرکت زیاد و سرعت عمل عالی به نام high-frequency در بدست آوردن تصویر هاله انسان و گیاه موفق شدند و توانستند نمود و ظهور غیر مغناطیسی را که هاله باشد به ظهور مغناطیسی تبدیل کنند تا صورت هاله را قابل مشاهده نمایند.در نتیجه توانستند بوسیله این دستگاه , هاله انسان و گیاه را از لحاظ بیولوزی ( زیست شناسی ) و پلاسمایی هم بشناسند و ظاهر سازند.اما این روش کلریان بسیار پیچیده بود و مستلزم انجام کارهای زیادی می شد.زیرا تبدیل هاله های اثیری نامرئی به هاله های مغناطیسی مرئی در انسانها و گیاهان بسیار مشکل بود.
اما در سال ۱۹۷۳ یک نفر مهندس جوان آمریکایی به نام هنری مونتیث ,henry monteith , دستگاه ساده و بسیار ارزانی را برای برداشتن تصویر هاله در اوضاع و حالات مختلف اختراع کرد و بطور همیشه روشن ساخت که هاله های نباتات هنگام بریده شدن از درخت یا گلها , پهن تر و روشن تر می شوند.ولی به تدریج با فرسوده شدن برگهای بریده شده , هاله آنها هم خاموش تر می شوند.


جسم اثیری در حیوانات :

چگونگی آزمایشات درباره نشان دادن تصویر جسم اثیری هاله حیوان , این مسئله در اثر آزمایشلت ثابت شده که جانداران هم یک جسم غیر مادی دارد که حیات خود را بوسیله آن جسم می گیرد.آزمایشات زیادی برای صورت برداری از جسمهای غیر مادی حیوانات و حشرات , هنگام مرگ آنها انجام شده است. این آزمایشات در موسسه برنارد جونستون ,bernatd johnstone institute , در کشور آمریکا به نتایج مثبت رسیده است.
هنگامی که دکتر واترز اقدام به تصویربرداری دقیق از جسم اثیر حیوانات نمود , در آن موسسه از دستگاه (مخدوع ولسون ) استفاده کرد.
این دستگاه در مورد تحقیق در کیفیت انتشار اشعه های رادیوم , و در تصویر مغناطیسی اتمها بر حسب عمل خورد کردن اتمها مورد استفاده قرار میگرفت و دکتر واترز ماهرانه از این دستگاه بر روی تعدادی از ملخها استفادهنمود.بدین طریق کهنخست به چند تا از ملخها سممخدر تزریق نمود. اثر آن اینبود که بتدریج ملخها را فلج کرده بطرف مرگ می برد , در نتیجه دستگاه تصویر بیرون آمدن یک جسم بسیار رقیقی را از جسم مادی ملخ در لحظه مرگش که آن جسم کاملا به شکل شبح ملخ بود , ضبط نمود.بعد هم دکتر واترز این آزمایش را در مورد تعدادی از ملخها انجام داد منتهی این دفعه از آن سم مخدر کمی به ملخها تزریق نمود که کشنده نبود.در این حالت دستگاه تصویری را که شبیه تصویر بالا باشد از ملخها ضبط نکرد.(چون ملخها نمردند تا تصویر جسم اثیری آنها ظاهر شود).
واترز گفته این تجارب ثابت کرد که جسم مادی هر جاندار , هنگاممرگ نوعی از نیرو را از دست می دهد و شواهد فیزیکی نشان می دهد که این نیروی خلاص شده , نیروی مادی نیست . بلکه جسم غیرمادی است که در هنگام مرگ , از درون جسم مادی خارج می شود , که مشاهده آن جسم در بخار آب امکان دارد.

یعنی برای دیدن آن هنگام خروج , باید از بخار آب استفاده شود.در آزمایشاتی که منجر به مرگ ملخها شد , مشاهده گردید که در دستگاه تصویر , سایه ای ظاهر شده که آن سایه کاملا مطابق با شکم جسم ملخ می باشد.فقط در هنگام مرگ ملخها این تصویر سایه ای ظاهر شد , ولی پس از اینکه ملخها در آزمایشات دوم نمردند , آن تصویر در دستگاه ظاهر نشد.آزمایشات دکتر واترز را دانشگاه رینو آمریکا reno , تائید نمود. همچنین آزمایشات دکتر واترز در اثبات نظریه دکتر گاسکل مبنی به اینکه روح بشری حلول کننده است , و در فضاهای خالی ذرات و خلاهای موجود در بدن مادی انسان قرار می گیرد , موفق شد. این نظریه در کتاب این خانم دکتر به نام حیات چیست ؟ بطور روشن بیان شده است.

(مدیرسایت :در این کتاب تصاویر مختلف  و متنوعی از هاله بدن و دست انسان و نباتات به چاپ رسیده است که متاسفانه در این مطلب گنجانده نشده است)

درباره ایران یوگا

پیشنهاد ما به شما

راههای فعال کردن چاکرای اول در طول روز

۱٫تحرک داشته باشیم آن هم تحرکی منظم همیشگی و ثابت مثل تمرینات ورزشی نه تمرینات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *