نویسنده: آتنا سرابی
در یک مدرسۀ یوگا شاگردی تعلیم میدید که بسیار به دنبال فرزانگی بود، از همین رو رفتارش را بهمانند اساتید بزرگی که میشناخت، تغییر داده بود. استاد متوجه شده بود که شاگردش این روزها فقط لباس سفید میپوشد، به ناگهان گیاهخوار شده بود و هر شب روی بستری از کاه میخوابید. استاد به سراغ او رفت تا ببیند چه خبر شده است. شاگرد گفت: «دارم مراحل تشرف را میگذرانم. سفیدی لباسم نشانۀ سادگی و جستجو است، گیاهخواری جسمم را پاک میکند و ریاضت موجب میشود که فقط به معنویت فکر کنم».
استاد خندید و او را به دشتی برد که اسب سفیدی از آن میگذشت. بعد گفت: «تمام این مدت فقط به بیرون نگاه کردهای؛ درحالیکه در اصل امور ظاهری و تقلید از آن بدون تحول درونی، اهمیتی ندارد. آن حیوان را آنجا میبینی؟ او هم موهای سفید دارد، فقط گیاه میخورد و در اسطبلی روی کاه میخوابد. فکر میکنی ممکن است او هم روزی استاد واقعی شود؟».
بسیاری از ما به دنبال شکلدهی ظاهر خودمان هستیم، برای هر چیز قالبی درست میکنیم و درون آن قالب فرومیرویم و گمان میکنیم به مقصد رسیدهایم؛ اما آنچه بسیار مورد اهمیت است، درکی عمیق و آگاهانه است. شعور و بینش و سروری درونی حال در هر لباس و قالبی که میخواهد باشد.
هر چیزی تنها در «تعادل» رو به تکامل میرود.
این یعنی استفاده کردن از هر چیزی بهاندازه، عبور نکردن از خط قرمزهای افراطوتفریط و خرافات و این تنها تمرینی است که باطن انسان را رو به تکامل و صعود پیش میبرد.
تمام هستی در تعادل قرار دارد و تمام موجودات در تعادل زیست میکنند؛ بنابراین در هر نقطه از زندگی که این تعادل به هم میخورد، بینظمی و ناهنجاری را به همراه دارد.
درواقع تعادل یک هدف متعالی است، هدفی که ما را به سرمنزل مقصود هدایت میکند.
تعادل یکی از اصلیترین ارکان یوگاست، ولی ازآنجاییکه هر مکتب، نظریه، راه و روش و یا عقیدهای را در این دنیا میتوان مورد سوءاستفاده قرار داد، یوگا نیز در بعضی موارد دستخوش ناپختگی عدهای قرار میگیرد و این مسئله از عدم آگاهی بعضی مربیان و اساتید ناشی میگردد.
یوگا انعطاف و تعادل را آموزش میدهد و آنکس که در هشیاری و آگاهی به سطح بالایی برسد، هرگز حریصانه به دنبال خودستایی و ظاهرسازی نخواهد بود. چهبسا استاد حقیقی بیادعاست، استاد حقیقی آرام و مهربان است. صمیمی و عاشق، او عزت و اعتماد را در دیگران گسترش میدهد. استاد حقیقی از عشق و احترام مملو و از حسادت و تکبر تهی است.
هرکس صرفاً ظاهری سفید و درخشان از خود به نمایش گذاشت، فرزانه نیست و هرکس مکتبی برای خود ساخت، رهبر نیست؛ چراکه انسان متعادل در میانِ «عظمت» زندگی میکند، نه در جستجویِ عظمت.
چراکه یوگا اصلاً دین، مذهب و سیاست یا مکتب نیست. آیین و روشی برای بهتر زیستن، روشی برای سلامت جسم و ذهن است.
ریشۀ آن بر مبنای عدمِ تعصب و مهمترین هدفش ایجادِ تعادل است.
اگرچه تمرکز، آرامش، خرد، خودشناسی و اعتماد به خویشتن، یگانگی و بسیاری دیگر نیز از دستاوردهای این راهِ روشن است، اما این مقاله به اهمیت تعادل میپردازد که بهکارگیری آن حتی در استفاده از یوگا نیز بسیار حائز اهمیت است.
اینکه اساسیترین رسالت آدمی بر دست گرفتنِ افسار نفس سرکش از یکسو و مهار کردن میلِ معلق بودن میان ماوراء از سوی دیگر است. متعادل گشتن میان جسم و ذهن، روح و بدن و عقل و احساس از اصلیترین مشخصههای فرزانگی است.
درواقع بهطور کامل دست کشیدن از دنیای مادی پیرامون همانقدر اشتباه است که غرق شدن در دنیای بیرون خطا و بیراهه است. نیرویی ازهرجهت ما را به سمت خود میکشاند، نیرویی به سمت زمینی شدن و نیرویی برای پیوستن به آسمان؛ اما ندایی از اعماق درون ما را به تعادل فرامیخواند که انرژی بخشیدن به این ندای عاشقانه، مهارت انسانی ما را نشان میدهد. مهارتی که ما را در برابر نیروهای سرکش افراطوتفریط توانمند میسازد.
عدهای از آدمها عصیانگرانه رفتار میکنند، گاه منفعل و سرد، گاه متهاجم و گستاخ، گاه تماماً خاکی و گاه همیشه در خیال و ادعای ماوراء به سر میبرند. گاه در قالب جسم ادعای خدایی میکنند و گاه باوجود دارا بودن روحِ مقدس خداوند، خود را تا سطح امیال و عملکردهای حیوانی نزول میدهند. تمامیِ اینها آدمی را به انحطاط میکشاند.
هرگاه به تعادل رسیدی، همانطور به روح خود احترام میگذاری که جسمت را موردتوجه قرار میدهی و همانگونه که به جسم خویش زیبایی میبخشی در جستجوی کشف اسرار مقدس باطن نیز میکوشی. این معنای تعادل در یوگا و تمام سطوح زندگیِ آگاهانه است.
اینگونه هرروز بر بام بلند سعادت گامی عظیم برای صعود برمیداری، صعود به قلۀ تعادل بر بلندای انسانیت تو. جسم امانتدارِ روح است و مأمن زیبای «جان» و باطن آدمی، مأمن زیبای خداست و تمام کائنات در تعادل بینظیری است که اگر با این تعادل همگام شویم به نقطۀ بالای هشیاری خواهیم رسید. هشیاری که از اعماق درونی متعادل نشأت میگیرد.
عظیمترین بخش جهان در اعماق افکار تو پنهان است. با درک این حقیقت جهان را در بر خواهی گرفت.