گلی که هرگز خورشید را ندیده با گلی که با خورشید روبرو شده یکسان نیست. گلی که هیچ گاه برآمدن خورشید را ندیده هرگز شاهد برآمدن خورشید در درون خودش نیز نبوده است. چنین گلی مرده است و هرگز روح خودش را نشناخته است. اما گلی که بالا آمدن خورشید را دیده در خودش نیز شاهد بالا آمدن چیزی بوده است. این گل جان خودش را شناخته است.
چگونه می توانیم این درونی بودن را در خود پدید آوریم؟ سیذارتا برای آنکه خورشیدی از آگاهی را در درون پدید آورد شیوهای نوین بهوجود آورد. این شیوه بهجز پدید آوردن این آگاهی درونی، کاری میکند تا آگاهی به تکتک یاختههای بدن و تمامی هستی فرد نیز راه پیدا کند. شیوهای که سیذارتا به کار گرفت، آگاهی از نفسِ درون رونده و بیرون رونده نامیده میشود.
ما نفس میکشیم، اما نفس کشیدنمان ناآگاهانه است. نفس، پراناست. مایۀ زندگی است. نیروی زیست است. اما با اینحال ناآگاهانه انجام میشود. شما از آن آگاه نیستید و اگر برای نفس کشیدن نیاز بود از تنفستان آگاه باشید، تاکنون مرده بودید.
سیذارتا نفس را چون وسیلهای به کار برد تا همزمان دو کار را انجام دهد: نخست آن که آگاهی پدید آورد و دوم آن که به آگاهی پدید آمده اجازه دهد به همۀ یاختههای بدن راه پیدا کند.
او گفت: «آگاهانه نفس بکشید.» این سخن به معنای انجام پرانایاما یا تنفس یوگایی نیست بلکه تنها به معنای آن است که نفس را بیآنکه دگرگون کنید به موضوع آگاهی تبدیل کنید.
آگاهی از تنفس بدان معناست که به هیچ اندیشهای اجازۀ ورود داده نشود. چراکه اندیشهها حواس را پرت خواهند کرد. سیذارتا هیچگاه نمیگوید اندیشهتان را متوقف کنید. بلکه میگوید: «آگاهانه نفس بکش.» اندیشه خود به خود باز خواهد ایستاد. او تکنیک زیر را به کار برد و به رهروانش گفت: «سرگرم انجام هرکاری هستی آن را انجام ده. اما یک موضوع ساده را در نظر داشته باش: نفسِ به درون رونده و بیرون آیندۀ خود را به یاد آور. با آن حرکت کن و با آن جاری شو.»
زمانی که دم و بازدمِ آگاهانه انجام میدهید، اندک اندک به مرکز خود نزدیک میشوید چراکه نفس شما درست به مرکز هستیتان بر میخورد. نفس لحظهای که به درونتان کشیده میشود مرکز هستیتان را لمس میکند. چنانچه بتوانید درست تا مرکز خود پیش روید برای لحظهای کوتاه نفس بند آمده و در یک آن، شکاف یا نقطۀ ایست پدید میآید. نفس، به درون رفته و بیرون میآید. میان این فرورفتن و بر آمدن نقطۀ ظریفی وجود دارد. این نقطه، مرکز شماست. تنها با مدتی تمرین آگاهی از نفس، قادر خواهید شد آگاه شدن از تنفس را تجربه کنید و متوجه خواهید شد که نفستان هیچ جنبشی ندارد. نه به درون میرود، نه بیرون میآید. در نقطۀ ایست، شما در مرکز خود به سر میبرید. سیذارتا میگوید: «با نفس خود حرکت کنید، بدینگونه درون خویش، مرکزی از آگاهی خواهید آفرید.» همین که این مرکز آفریده شد، آگاهی در تکتک یاختههایتان جریان مییابد. زیرا هر یاخته ای به اکسیژن نیاز دارد و بدون آن قادر به نفس کشیدن نیست.
امروزه دانشمندان میگویند حتی کرۀ زمین نیز نفس میکشد. زمانی که همۀ گیتی در حال دم فرو بردن است باز میشود و زمانی که دم بر میآورد فشردگی پیدا میکند. این پدیده در ابعاد کوچکتر، در درون شما نیز در حال رخ دادن است. زمانی که آگاهی شما با نفس تان یکی شد، این آگاهی، شما را به تکتک یاختههای بدنتان میبرد. آن گاه سراپای بدنتان چونان کل گیتی میشود. آنگاه بدنتان دیگر بُعد مادی ندارید. در این حالت، شما تنها آگاهی هستید.
خلوت نشینی و سکوت 21 روزه
بهتر است تمرین آگاهی از نفس را در یک دوره 21 روزۀ خاموشی و خلوت مطلق انجام دهید. آنگاه چیزهای بسیاری رخ خواهد داد. در این تجربۀ 21 روزه، مراقبۀ پویا را روزی یک بار و تمرین آگاهی از نفسها را در هر 24 ساعت روز پیگیری کنید. به خواندن، نوشتن یا اندیشه کردن روی نیاورید زیرا این کارها به کالبد ذهنی شما باز میگردند و با کالبد اتری شما کاری ندارند.
“ادامه ی این مقاله را در شماره 116 مجله دانش یوگا بخوانید”