سعادت ابدی Bliss Divine
«مرگ»
نویسنده: سوامی شیواناندا Swami Sivananda
برگردان: هما بازقندی
(قسمت ششم)
در شمارۀ گذشتۀ مجلۀ دانش یوگا به مبحث آرامش، جایگاه آن، نقش سیاست و اصلاحات اجتماعی بر آرامش جامعه و جایگاه هر فرد در اصلاح جامعه پرداختیم. در این شماره به موضوع مرگ خواهیم پرداخت.
دانشمندان، مخترعین، مکتشفان، شعرا، عرفا، هنرمندان و قدیسین بیشماری پا به جهان گذاشته و آن را ترک کردهاند. انسان بسیار مشتاق است بداند که چه بر سر آنها آمده است. آیا آنها هنوز وجود دارند؟ در فراسوی مرگ چه میگذرد؟ آیا انسان پس از مرگ نابود میشود و یا وارد خلأ میگردد؟ چنین سؤالاتی در ذهن تمامی افراد بشر وجود دارد و هنوز پس از هزاران سال منتظر دانستن پاسخ آنها هستند. هیچکس نمیتواند مرگ را متوقف سازد، چراکه مرگ بخشی از طبیعت بشر است.
مرگ همواره محکمترین انگیزۀ ظهور مذهب بوده و انسانها همواره در پی جاودانگی هستند.
انسان در ذات خویش از مرگ وحشت دارد. او هرگز نمیخواهد بمیرد و آرزومند زندگی ابدی است، این سرآغاز فلسفه است و فلسفه در پی چراها بوده و همواره تأکید دارد که ای انسان از مرگ نترس. ابدیتی در کار است و خدایی وجود دارد و روحی در قلبتان جای گرفته، بر این روح ابدی مراقبه نمایید تا به جاودانگی دست پیدا کنید. در انسان، روحی ابدی وجود دارد. تولد و مرگ در نهاد هرکسی که پا در این دنیا میگذارد، وجود دارد. این دو تنها بُعد مادی وجود انسان که ترکیب 5 عنصر میباشد را در نظر دارد.
مرکز روح، در بدن قرار دارد و مرگ به مفهوم جابهجایی این مرکز از جسم است، پس آیا علتی برای ترس از مرگ وجود دارد؟
مرگ چیست؟
مرگ در حقیقت جدایی روح از بدن مادی است. ورود روح به یک بدن را تولد و عزیمت روح از بدن را مرگ مینامند. بدنِ فاقد روح، مرده نامیده میشود.
مرگ دریچهای است که بُعدی از زندگی را به بُعد دیگر مرتبط میسازد. مرگ توقف عملکردهای بدن و آگاهی فیزیکی است. مرگ گذار وجود و آگاهی از سطحی به سطح دیگر است. همانند یخ که ذوب و سپس تبخیر میشود، زندگی نیز در سطوح متفاوتی قرار دارد.
مرگ پایان هویت و آگاهی نیست، بلکه تنها دریچهای به سطحی برتر از زندگی و دروازۀ تکامل است. مرگ به معنای انقراض یک روح نیست، بلکه تنها توقف فردیت است. با مرگ زندگی در ابدیت جاری خواهد شد.
مرگ پایان زندگی نیست، بلکه بخشی از زندگی بوده و برای تعالی بشر لازم است. مرگ متضاد زندگی نبوده و تنها مرحلهای از آن است. زندگی بیوقفه جاری است. میوه ممکن است از بین برود، اما دانه سرشار از زندگی است. دانه به درخت تبدیل میگردد. درخت از بین میرود، اما زغال باقی میماند. آب به بخار بدل میشود، اما هرگز نابود نمیشود. زندگی به همین ترتیب از بین میرود، اما پس از مرگ وارد مرحلۀ تازهای میشود.
مرگ چیزی فراتر از خواب نیست. تولد و مرگ همانند خوابوبیداری هستند. انسان ذاتاً هرگز از مرگ نمیهراسد، چراکه میداند مرگ دروازۀ زندگی است. برای وی، مرگ ترک بدن مادی است، ولی روح پس از مرگ به اصل خود برمیگردد، درست همانند فرشتهای که با کلیدی طلایی درهای شادی و سرور ابدی را برای وی میگشاید، پس هرگز از مرگ نهراسید.
تولد و مرگ هر دو لازمۀ زندگی هستند. آنکس که متولد میشود، شروع به نابود شدن میکند و آنکس که میمیرد، وارد دنیای دیگری میشود. مرگ، زندگی دیگری است. تولد و مرگ همانند ورود و خروج از صحنۀ جهان هستند، همانطور که انسان از خانهای به خانه دیگر میرود، روح نیز از بدن جدا و به عالمی دیگر میرود.
ای انسان، هرگز از مرگ هراسان مباش، چراکه مرگ لازمۀ زندگی است. روح همواره باقی خواهی ماند.
نشانههای مرگ
درک نشانههای مرگ، بسیار دشوار است. قطع ضربان قلب، نبض و یا تنفس نشانههای حقیقی مرگ نیستند. ممکن است با تلاش پزشک این نشانهها از بین رفته و فرد احیا شود.
هاتا یوگیها به مدت 40 روز خود را زیرخاک مدفون میکنند و پس از آنکه آنها را از خاک خارج کردند، همچنان زندهاند. ممکن است که تنفس و ضربان قلب برای مدتی قطع شود؛ اما اینها نشانههای خروج روح از بدن نیست. یافتن نشانههای مرگ دشوار است. تنها میتوان گفت انحلال و تجزیۀ بدن، نشانۀ مرگ است. گاهی ممکن است تصور شود فردی مرده، ولی در حالت بیهوشی یا خلسه بوده است. دفن تنها زمانی باید انجام شود که روح کاملاً بدن خارجشده باشد.
سفر روح پس از مرگ
هنگامیکه فرد میمیرد، به همراه خود عمل، عکسالعمل و کردار او باقی میماند.
تجزیۀ عناصر هنگام مرگ
بدن مادی از 5 عنصر خاک، آب، آتش، هوا و اتر تشکیلشده است؛ اما روح جدا از این عناصر فیزیکی است. پس از مرگ تمامی این عناصر به جایگاه اصلی خویش بازمیگردند.
لحظۀ مرگ
در لحظۀ مرگ هیچ دردی وجود ندارد. مردم جاهل، ترس و هراس بسیاری برای مرگ قائل هستند. در کتب شرقی اینگونه آمده است که لحظۀ مرگ، درست مانند لحظهای است که نیش 72000 عقرب همزمان وارد بدن میشود. این گفته برای ایجاد ترس در خوانندگان و شنوندگان و مجبور کردن آنها به انجام کار نیک است. گزارشهای بسیاری از ارواح روشنی یافته وجود دارد که در لحظۀ مرگ، ذرهای درد نداشتهاند. آنها بهروشنی تجربیات خود را در هنگام مرگ و لحظۀ رهایی روح از بدن مادی توصیف کردهاند.
خیلیها تصور میکنند که در هنگام مرگ درد و کشمکشی شدید در آنها به وجود میآید، اما این واقعیت ندارد. هیچگاه از لحظۀ مرگ نهراسید؛ چراکه روح شما جاویدان است.
عبادت برای اموات
روح متوفی پس از مرگ مدتی در ناآگاهی باقی میماند. او نمیتواند درک کند که از بدن مادیاش جداشده است. عبادت، سرودهای مذهبی و افکار مثبت از اطرافیان و دوستان، سبب تسلّی خاطر روح متوفی است. همچنین ارتعاشاتی بسیار قوی از ارواح متوفی ساطع میشود، ولی کمکم آنها درک میکنند که از بدن مادی خود جداشدهاند. متوفی درنهایت از پل باریکی که در میان هندیها به وایتارانی، در میان پارسیان به چینات و در میان مسلمین به صراط معروف است، عبور مینماید.
هنگامیکه روح متوفی از بدن خارج میشود، به خاطر گریه و ناراحتی اطرافیان و خانواده، دوباره به یاد بدن مادی خود میافتد. افکار و ناراحتی خانواده، امواج مشابهی در ذهن متوفی ایجاد کرده و به او درد و ناراحتی میدهد و غم و اندوه آنها، او را از کالبد اختری خود دور میکند و سبب آسیب به روح وی میگردد.
آخرین امواج فکری
آخرین فکر یک فرد، سرنوشت آیندۀ وی را رقم میزند. آخرین فکر یک مرد، همسرش، آخرین فکر یک مست، شرابش، آخرین فکر یک تاجر، پولش و آخرین فکر یک سرباز، کشتن دشمن و آخرین فکر یک مادر، پسرش است.
در افسانهها آمده است مردی از یک گوزن مراقبت میکرد و وابسته به او بود. آخرین فکر او هنگام مرگ، گوزنش بود. انسان همیشه در آرزوی مرگی آرام و با یاد خداوند است. به همین دلیل مؤمنان، در کنار بستر فرد محتضر متون دینی میخوانند، حتی اگر فرد محتضر قادر به خواندن نباشد، قادر به شنیدن است. همین شنیدن متون مقدس به وی کمک میکند که اندیشۀ بدن مادی را از خود دور کرده و به خداوند فکر کند.
این کلمات مقدس هویت الهی وی را به او یادآوری میکند؛ چراکه زمانی که بیماری تمامی بدن را آزار میدهد و یا هنگامیکه آگاهی انسان کمکم محو میگردد، به یاد خدا بودن در لحظۀ مرگ بسیار مشکل است، اما آنکس که افکارش را به خداوند متمرکز کرده، آخرین فکرش نیز خداوند خواهد بود. این امر با یک یا دو ماه تمرین حاصل نخواهد شد، بلکه حاصل یکعمر تمرین است.
فاصلۀ بین مرگ و بیدار شدن
انسانها دوست دارند فاصلۀ دقیق میان مرگ و بیدار شدن مجدد خودشان را بدانند. فاصلۀ مرگ و بیداری مجدد معادل چند روز اختری است، هرروز اختری معادل چند هزار سال زمینی است و در متون دینی اشاراتی به این مسئله شده است.
از مرگ نترسید
مرگ برای افراد مادی دردناک است. یک یوگی یا یک دانشمند و یا یک سالک هیچ ترسی از مرگ ندارد. یک فرد رها، هرگز هنگام مرگ درد نمیکشد؛ چراکه عمل او هرگز فراموش نمیشود و پرانای وی هرگز نابود نمیگردد.
وظیفۀ اصلی انسان، آمادگی برای زندگی آرام است. باید بر ترس از مرگ غلبه کرد. غلبه بر ترس از مرگ، برترین تلاش روحانی است. هدف تمامی تمرینهای یوگا، ملاقات بدون ترس با مرگ است.
انسان از مرگ میهراسد. در سنین پیری او سعی میکند به خداوند روی آورد. اگر او از دوران کودکی با خداوند زندگی کند در سنین پیری به دستاوردی عمیق خواهد رسید، پس میتوان بهوسیلۀ دانش و عشق و انجام عمل نیک بر مرگ فائق آمد.
ادامه دارد…
برگرفته از کتاب سعادت ابدی (Bliss Divine)