نویسنده: آتنا سرابی
«یک نوع آهوی بخصوصی هست که از آن مُشک میگیرند. خودِ آهو بیخبر است و همیشه در جستجوی منبع آن بوی خوب میگردد. او آگاه نیست که این بوی خوب از درون خودِ او ساطع میشود. ما هم مانند این آهو دائماً در جستجوی آرامش و شادی در اطراف خود هستیم؛ درحالیکه این آرامش و شادی پیوسته در درون ماست، پس به دنبال صلح و آرامش درونتان باشید و به دنبال کمتر از آن نروید» «ساتچیداناندا»
در آن دوران که ما انسانها تازه به سیارۀ خاکی پیوسته بودیم، خود را به هیچچیز نیازمند احساس نمیکردیم، چراکه غذایمان را از زمین میگرفتیم و بر بالین خاک، زیر سقف آسمان میخوابیدیم و همین برایمان کافی و لذتبخش بود. هیچ جدایی میان ما و طبیعت نبود، با گیاهان دوست بودیم و با حیوانات همسایه. ما را چه شده که اکنون، هرروز از لحظهای که از خواب برمیخیزیم، در حال کشتنِ آرامش خود و محیط پیرامونمان هستیم، گویا با زندگی در ستیزیم. بیشتر روز را با دغدغههایی مثلِ ترس از قضاوتهای دیگران، نوعِ رفتار و تفکر آنها نسبت به ما، گلایه و شکایت از روندِ زندگی و ذرهبین گذاشتن بر روی تنشها و بزرگنمایی آنها در ذهنمان هستیم؛ چراکه اینگونه میتوانیم برای ناآرام بودن زندگیمان به دنبال مقصر بگردیم و همیشه خود را از دایرۀ مسئولیتها کنار بکشیم؛ اما آنچه حقیقت دارد، این است که هیچ عاملی در بیرون مسبب شکلگیری احساسات درونی ما نیست و هیچ رویدادی، مسئول خوشحال بودن یا ناراحتیِ ما نخواهد بود. شخص بزرگی میگوید: عظمت در نگاه توست، نه در آنچه میبینی.
در تمام طول زندگی، شرایط و آدمهایی متفاوت وارد زندگیمان میشوند و ما آنقدر درگیرشان میشویم که تمام ذهن و قلب و اهداف ما را تحت کنترل میگیرند تا جایی که نظارهگر بر باد رفتن آرامشمان میشویم. قطعاً آن شرایط تغییر میکنند، آن آدمها میروند و آنچه بر جا میماند، رد پای تأثیراتی است که ما از آنها میگیریم. گاه درسهای بزرگ و گاه زخمهای بزرگ؛ کدام؟
بسیاری از ما با هر نسیم رویدادی جدید، از درونمان فاصله میگیریم و آنقدر از خودمان دور میشویم که برای بازگشتن به خود باید تمام دنیا را زیرورو کنیم.
دور میشویم، فراموش میشویم و به کسی که نیستیم، تبدیل میگردیم و تمام اینها برای این است که از خودِ حقیقی
امان جدا میگردیم.
ما خودمان انتخاب میکنیم در چه شرایطی بمانیم و با چه افرادی در ارتباط باشیم، دریچههای تأثیرپذیریمان از محیط اطراف را ببندیم و یا آن دریچهها را برای ورود پلیدیها به درونمان باز بگذاریم و یا اینکه چقدر عوامل بیرونی را برای خودمان حائز اهمیت بدانیم.
شکلگیری هر احساسی در وجودمان به نوعِ نگاه و درکِ ما از آن موضوع بستگی دارد. لازم است بدانیم که دنیا همان چیزی را به ما میدهد که به آن باور و اعتماد داریم، به همان اندازه که فکر میکنیم، دریافت خواهیم کرد.
پس خود را در برابر آرام، مسرور و پاک بودن معبدِ درونتان مسئول بدانید؛ یعنی به نوع تفکرات و باورهایی که دارید، آگاه باشید و آنقدر آگاهیتان را بالا ببرید تا بهراحتی انسدادهای ذهنیِ خود را تشخیص دهید و دریابید که عظمتِ قابلتحسینی در درون هر یک از شما وجود دارد که با درکِ آن، رهبر و هدایتکنندۀ زندگیتان خواهید بود. مهم آن است که بدانیم این آرامش و شادی حقیقی، در سرزمینهای بسیار دور پنهان نیست، بلکه همینجا، در اعماق درونمان وجود دارد. درواقع ما با آن آفریدهشده و همیشه آن
را با خود داشتهایم.
سرچشمۀ عشق سرور و آرامش درون ماست و تنها بااتصال به سرچشمۀ این انرژیِ عظیم است که میتوانیم خود را از خوشبختی و شادی و آرامش سیراب کنیم و برای خود امنیت و آزادی بیافرینیم. وقتی صلح و آرامش را در درونمان بیابیم و نگذاریم هیچ عامل بیرونی آن را متزلزل کند، آنگاه برای شاد بودن به هیچ ابزاری نیازمند نیستیم. همیشه شاد و مسرور و خوشخلق خواهیم بود؛ بهشرطِ آنکه به تمام عواملی که آرامشمان را بهم میزند، «نه» بگوییم. این صلح و آرامش به معنای بیتفاوت بودن نسبت به مشکلات زندگی نیست؛ چراکه در آرامش و صلح با خود و محیط زندگیمان میتوانیم راحتتر و عاقلانهتر دربارۀ مسائل زندگیمان بیندیشیم و همیشه راهحلهای مناسب را ایجاد کنیم.
انسان، مخلوقی محترم، مقدس و قابلتحسین است. ذهنِ او خالقِ دستاوردهایی بزرگ بوده و هست. هر انسانی فرمانروای ذهن خویش است و با کنترل صحیح بر افکار خود میتواند زندگی خود را به بهترین شکل هدایت نماید. ذهن انسان اگر به حال خودش رها شود، چموش و سرکش و پرسروصدا میشود و مهارش از دست ما خارج میگردد؛ بنابراین هرروز، هر ساعت و هرلحظه که لازم میدانید باید کلید خاموشی ذهنتان را بزنید تا مهارش را در دست بگیرید. نگذارید با ورود خشم، کینه، حسادت و هر نوع فکر و واکنش منفی، معبدِ درونتان از تقدس خارج شود. برای حفظ آرامش درونتان، همیشه از افکارتان مراقبت کنید و ذهنتان را خاموش آرام و بی قضاوت نگهدارید.
یک تمرینِ کوتاه و مؤثر: «در ابتدا آرام و ثابت، در هر حالتی که بیشتر احساسِ اقتدار و عظمت داشته باشید، بنشینید. (نشستن به حالت مراقبه بهترین پیشنهاد است) آرام و عمیق نفس بکشید و با متمرکز شدن بر جریان تنفستان، ذهنتان را از تمام افکار رها کنید. در یکلحظه، بدونِ هیچ فکر و تصویرسازی اختیاری، ذهن خود را آزاد بگذارید تا عظیمترین، زیباترین، مقدسترین و باشکوهترین تصویری که میتواند را از سرزمین درونتان به شما نشان دهد. در این لحظه، یک سرزمین پاک و بیانتها و درخشان از درونتان برای شما منعکس میگردد. این تصویر کاملاً شخصی است و معمولاً میان افراد، متفاوت است. این عظمت را به هر شکلی که میبینید و برایتان ترسیم میشود، به همان صورت بپذیرید. این تصویر باشکوه در هر قالبی که باشد، عظمت درونی و اقتدار و باور قلبی در شما ایجاد میکند؛ زیرا که محافظ و مالک یک سرزمین لایتناهی هستید. این وسعتِ باشکوه درونی که لایتناهی و مقدس است، معبدِ
درونِ شماست».
حالا چشمهای خود را بازکنید و عشق، آرامش، سرور و محبت را از خود به جهانِ پیرامونتان منعکس گردانید. همانطور که در کتابِ «زندگی در آغوش خدا» گفته بودم، هریک از ما کانالهای خدا هستیم و خداوند عظمت و شکوهش را از طریق ما نمایان میگرداند. خداوند و عظمتِ بیانتهایش درون ما جاری و حاضر است. با تبسم و عشق، زیباترین نوعِ بودن را از خود ساطع کرده و برای کسب آرامش و پیروزی، تنها و تنها به درونتان رجوع کنید. مراقبه کرده و اینگونه از افکار و باورهایتان مراقبت نمایید.
عظیمترین بخش جهان در اعماق افکار تو پنهان است، با درک این حقیقت جهان را
دربر خواهی گرفت.