نویسنده: شهلا قاسمیان دستجردی
چندی پیش فیلم جالبی از تلویزیون به نام افسانۀ روز دوم فوریه پخش شد. فیلم راجع به خبرنگاری بود که برای تهیۀ گزارش به شهر دیگری میرود، ولی در بعد زمانگیر میکند. بدینصورت که هرروز صبح با صدای رادیو از خواب میپرد و میشنود که مجری رادیو روز دوم فوریه را اعلام میکند. هرروز تمام اتفاقات روز قبل عیناً تکرار میشوند، همان اشخاص و همان صحبتها. ابتدا کاملاً گیج و متحیر میگردد و موضوع را با دوستانش در میان میگذارد، ولی آنها حرفهایش را نمیفهمند و به نظرشان همهچیز عادی و طبیعی میآید.
با تکرار روزهای مشابه، خبرنگار کمکم عصبانی شده و کنترل خود را از دست میدهد، با افرادی که سر راهش سبز میشوند و همان حرفهای روز قبل را میزنند با خشونت رفتار میکند، با خودخواهی به آنها و صحبتهایشان توجه نکرده و آنها را از خود میراند، پس از مدتی از این وضع خسته شده و بهمرور حالتی از تسلیم به او دست میدهد. در این هنگام است که درمییابد اگر افرادی که باعث ناراحتی و مزاحمتش میشدند را ببخشد و به صحبتهایشان با صبوری گوش دهد، روز بعد دیگر آنها را نمیبیند و از زندگیاش خارج میشوند. همچنین میفهمد که اگر به دیگران کمک کند یا کارهای جدید و خلاقانهای را شروع کند، هر روزش با روز قبل تفاوت پیدا میکند و اوضاع بهتر میشود تا بالاخره یک روز صبح که با صدای رادیو بیدار میشود، مجری روز سوم فوریه را اعلام میکند و او درمییابد که از این تکرار زنجیروار خلاص شده است.
این فیلم، مثال خیلی خوبی برای درک معنی سامسارا یا همان زنجیر علی است. اکثر ما در این زنجیر که درواقع نتیجۀ اعمال و عملکردهای خود ماست، گرفتارشدهایم، ولی عدۀ کمی متوجه آن میگردیم. آنچه هستیم، نتیجۀ افکار و اعمال گذشتهمان است و آنچه هماکنون بدان میاندیشیم و انجام میدهیم، آیندهمان را میسازد.
اگر خوب به زندگیمان توجه کنیم، میبینیم که یکسری حوادث هر از چند گاهی برایمان تکرار میشوند یا افرادی موجب ناراحتی و تشویش خاطرمان گشته، مشکلاتی را برایمان به وجود میآورند، حتی اگر از آنها فرار کنیم، بعد از مدتی مشکل از جایی دیگر و با افرادی دیگر سر برمیآورد و یا خواستهای داریم که هر چه تلاش میکنیم به آن نمیرسیم و با تلاشمان تنها از ما دورتر و دورتر میگردد. اگر مشکلاتی دنبالهدار بهطور دائم یا متناوب عیناً یا مشابه در زندگیمان تکرار میشوند، باید بدانیم که در سامسارا گرفتارشدهایم.
این مشکلات بهاینعلت در زندگیمان پدید میآیند که خداوند میخواهد ما را متوجه اشتباهات و خطاهایمان گرداند تا دیگر آنها را انجام نداده و به راه درست بازگردیم. خداوند در قرآن کریم میفرماید: هر سختی در این دنیا به شما میرسد، به خاطر خطاهای خودتان است. درجایی دیگر میفرماید: آیا گمان میکنید وارد بهشت خواهید شد، بدون اینکه به سختیهایی مانند فقر و تنگدستی یا بیماری
آزمایش شوید؟
این سختیها و چیزهایی که ما آنها را مشکل مینامیم، درواقع درسهایی برای رشد و تعالی ما است. بعضی افراد این حوادث تلخ را نتیجۀ طالع و وضعیت ستارگان یا بدشانسی و بدبیاری میدانند، ولی به قول ناصرخسرو قبادیانی:
تو چون خود کنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیکاختری را
اگر کل جهان را بهصورت مدرسهای بنگریم که همۀ ما درعینحال هم دانش آموزان و هم معلمان آن هستیم، شرایط کاملاً تغییر میکنند. دیگر وقتی بیماری یا مشکلی برایمان پیش میآید، پریشانخاطر نمیشویم و تقصیر را به گردن اینوآن نمیاندازیم؛ بلکه میاندیشیم که کدام خطا و اشتباهمان، این وضع را برایمان پیش آورده و یا فلان فرد مسئلهساز را به زندگیمان کشانده است و یا کدام گرایش یا دلبستگی را باید رها کنیم تا به مقصود خود برسیم.
ادامه مقاله را می توانید در مجله 96 مطالعه نمایید