در شمارۀ پیش با تاثيرات موسيقي بر مغز آشنا شديم. حال میخواهیم بیاموزیم چطور ميتوانيم در اين فرايند نقشي داشته باشيم و آن را به مرحلۀ عمل برسانيم.
1-نواختن يك ساز
موسيقي فيالبداهه، كه ايدۀ خلاقانهای بشمار ميرود، مثال بارز و آشکاری است از اينكه چطور موسیقی ميتواند روي هر دو سمت مغز اثر بگذارد. بكارگيري مهارت هاي تكنيكي هنگام نواختن يك ساز موجب ميشود سمت چپ مغزمان درگير شود. حال انكه بداههنوازي يا بكارگيري ايدههاي خلاقانه بر سمت راست مغز اثر ميگذارد. علاوه بر آن، با کمک موسيقي قلب و احساسمان يكي مي شود.
از بعد رواني وقتي بداههنوازي ميكنيم ايدههاي جديدي در ما بهوجود آمده و با بخش وسيعتري از دنیای بیرونمان احساس یگانگی و وحدت میکنیم. اگر ميخواهيد تاثير موسيقي را بر مغز و قلبتان احساس كنيد بداههنوازي را فراموش نكنيد.
اين مهارت در موسيقي تاثير شگرفي بر ذهن و خلق و خوي افراد خواهد گذاشت. همچنين در ابعاد مختلف زندگي ميتوان به راهحلها و افكار خلاقانهاي دست یافت كه بهنوبۀ خود ما را براي رويارويي با چالشهاي زندگي روزمره آماده مینماید.
2- آواز خواندن
آواز خواندن همانطور كه روي قلبمان تاثير مثبت دارد، مغزمان را نيز تحتتاثير قرار ميدهد. البته منظور خودِ عملِ آواز خواندن است نه كيفيت آن. بعضي تحقيقات آواز خواندن را (حتي از نوع بد) عاملي براي ايجاد تاثيرات احساسي، اجتماعي و ادراكي دانستهاند. آواز خواندن همچنین بر خلق و خو اثر مثبت داشته و ميتواند باعث كاهش استرس، نگراني و افسردگي شود.
3-ذکرخوانی
هزاران سال است كه خواندن ذکر ابزاری برای برقراری ارتباط روحي عميقتر در مغز و ایجاد تاثیرات مثبت بر خلق و خوی انسانها در نظر گرفته شده است. در کنار این موارد، از طریق خواندن ذکر، تمركز و توجه به سمت ارتباط معنوي عميقتري كشيده شده و همچنين بر بعد جسماني فرد نیز اثرگذار میباشد. مطالعات اوليه نشان داده است که تكرار بعضي كلمات بر قسمتی از مغز كه مسئول ايجاد آرامش و صلح دروني است، اثر ميگذارد. ام.آر.آی مغز افرادي كه صداها و سيلابهاي گوناگوني را زمزمه کرده اين ادعا را اثبات كرده است.
4-طبل زدن(ضرب گرفتن)
تحقيقات نشان داده است كه برخی ضربههاي موسيقايي خاص ميتواند با تحريك فركانس امواج مغزي بر خلق و خو اثر گذاشته و باعث ايجاد حالتي از آرامش عميق شود. مطالعات ديگری نشان دادهاند شركت در گروههای طبلنوازی منجر به اصلاحات قابل توجهی در بسیاری از جنبههای رفتار اجتماعی-احساسی فرد میشود. پتانسیل ایجاد مزیت طبلنوازی برای مغز به کارهای گروه و همکاریهای حيرت انگيزي شده است. میکی هارت، طبلنواز سابق گروه گریتفولدد برای رسیدن به درک عمیقی از نحوهی اثرگذاری موسیقی بر حالات مختلف امواج مغزی و کمکرسانی موسیقی بدر وضعیتهای مختلف مغز، با عصبشناس معروف، دکتر آدام گازالی همکاری داشت. دکتر گازالی فعالیت امواج مغزی هارت را در زمانی که او مشغول طبلنوای در کنسرتها بود اندازهگیری کرد. هارت در آن کنسرت در یک گروه 50 نفرهی طبلنواز، طبل میزد.
این تحقیق قدرت تفریحات ریتمیک گروهی را نشان داد و یافتههایشان درواقع نتیجهی تحقیقات اخیری که بر تاثیر موسیقی بر تقویت و ورزیده نمودن مغز انسانهای سالخورده را صحه میگذارند، تایید نمودند.
45- تغییر فاز امواج مغز
یک روش موثر برای تاثيرگذاری بر مغز از طریق موسيقي، صدا و ارتعاش درواقع تغییر فاز امواج مغز است. شاید این بحث کمی برایتان پیچیده باشد اما از شما درخواست میکنیم همچنان با ما همراه باشید.
تغییر فاز امواج قلبی نشان دهندۀ این است که ريتم داخلي ضربان قلب ما چطور با ريتم موسيقي هماهنگ میشود تا ريتمهای منظمتر و کارامدتری در قلب ایجاد شود.
اما در کنار آن، موسيقي قادر است از طریق تغییر فاز امواج مغزی و رساندن مغز به حالتهای ریلکستر؛ بر خلق و خوی ما اثرگذار باشد. ما در این حالتها متمرکزتر بوده، توجه بیشتری داریم، تواناییهای شناختیمان بالاتر میرود، خواب عمیقتری داریم و یاد میگیریم چطور مراقبه کنیم.
“ادامه ی این مقاله را در شماره 116 مجله دانش یوگا بخوانید”