شکوفه شنوا فلاح
در ابتدا این را به خاطر داشته باشید وقتی هدفی انتخاب میکنید باید مرز بین تخیل و واقعیت را مشخص کنید. یعنی تواناییهای خود را بسنجید. امکانات خود را در نظر آورید و افراد مشابهی را که به آن هدف رسیدهاند الگوی خود قرار دهید و دربارۀ روشی که آنها در پیش گرفتهاند تحقیق کنید. مهم نیست چند بار شکست خوردهاید. هنوز از بسیاری افراد جلوتر هستید. بنابراین به خودتان مراجعه کنید و با خود صادق باشید. باید موانعی را که در ضمیر ناخودآگاهتان به منزلۀ سرعتگیر عمل میکنند پیدا کرده و آنها را خنثی کنید. قفلهای ضمیر ناخودآگاه میتوانند تمام عمر شما را فلج نگه دارند. اگر میخواهید از آنها آگاه شوید پیشنهاد میکنم یک معلم معنوی باتجربه یا مشاور کارآزموده برای خودتان انتخاب کنید. مراقبههایی که در شروع با یوگانیدرا شروع میشوند و شما را به حالت خلسۀ هیپنوتیکی میبرند و سپس جملات تاکیدی و انگیزشی به شما القاء میکنند معجزهگر است. این مراقبهها را مکرر و به صورت بیست و یک روزه یا چلهنشینی و البته پشتسرهم و هر روزه بدون وقفه انجام دهید.
قبل از اینکه دربارۀ قدم دوم صحبت کنم میخواهم تاکید کنم که قدم اول یک روش زندگی و مادامالعمر است. یعنی درونپویی و آگاهی از موانع و آسیبهای ذهنی و روحی با دستیابی به یک هدف در مقطعی مشخص پایان نمیپذیرد. شما باید در طول زندگی خود اساتید مختلفی داشته باشید. پیشنهاد میکنم حتی اگر استاد هم شدید و پرتوجویانی داشتید باز هم خوب است که استاد داشته باشید. زیرا انسان برای خودآگاهتر بودن نیاز به فاصلۀ روانشناختی از خود دارد و ما همواره نیازمند یک دیگری آگاهتر از خود هستیم که ما را به خودمان یادآوری کند. در غیر اینصورت زندگی و اهداف و تمایلات و حتی عشقهای ما چیزی بیش از مجموعهای از فرافکنیها نخواهد بود. نوعی ابراز وجود برای کسب قدرت است و شور و عشقی در آن نیست. این در حالیست اگر پشتوانۀ کارهایی که انجام میدهیم عشق نباشد آنها اعمالی غریزی و صرفاً برای بقا تلقی میشوند. اما انسان صرفاً برای بقا زندگی نمیکند. شایسته است در مسیر تعالی حرکت کند و انتهایش رنگ معنوی به خود بگیرد.
قدم دوم این است: از آسمان به زمین بیایید. جهان هستی قوانین و حساب و کتاب دارد. نمیشود صرفاً با چلهنشینی به هدف رسید؛ باید دست به عمل زد. ما به عنوان فرد مراقبهگر تنها فاعل و بقیۀ اجزای هستی مفعول و فرمانبردار نیستند. همۀ هستی حتی یک اتم دارای اراده و شعور و پویایی هستند. ارادۀ ما بهعنوان انسان هر لحظه در تداخل با ارادۀ میلیاردها موجود در جهان هستی است. ارادۀ ما گاهی با ارادۀ یک ویروس بیماریزا که وارد بدنمان شده و گاهی با ارادۀ سلول سرطانزای بدن خودمان در تداخل قرار میگیرد. ارادۀ ما در برخورد با ارادۀ هزاران نفر از رقبای ماست. عدالت حاکم بر کائنات ایجاب میکند کسی که تلاش بیشتری نموده بیشترین بهره را ببرد. بنابراین پس از مراقبه از جای برخیزید و یک مراقبۀ عملی برای خود بنویسد. میتواند یک برنامهریزی روزانه و از پیش تعیین شده باشد. همانطور که بیست دقیقه با چشمان بسته مینشینید و با چشمهای بسته مراقبۀ ذهنی میکنید، چندین ساعت در روز را عملاً تلاش بیوقفه کنید و این را به حساب مراقبۀ عملی بگذارید و برای این برنامه هم چلهنشینی کنید. اگر این کار را یک هفته انجام دهید قاعدتاً در شما شتاب و میل رسیدن به هدف ایجاد میشود. این کار به خودی خود شما را به گام سوم یعنی قانون تمرکز میرساند. وقتی متمرکز شدید به هدفتان خیره میشوید و هر روز که میگذرد انگیزه و خلاقیت بیشتری به ذهنتان خطور میکند.
“ادامه ی این مقاله را در شماره ی 108 مجله ی دانش یوگا بخوانید.”