جمعه , آوریل 19 2024

طب کل گرا

گردآورنده: افشین یزدانیار

 

مقدمه
طبابت، این آمیزۀ شگفت‌انگیز هنر و علم که زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار داده است و خود نیز با تأثیرپذیری از علم و تکنولوژی به‌سوی جزءنگری عمیق و تخصصی شدن‌ سوق پیداکرده و هم‌اکنون به‌صورت زمینی حاصلخیز برای رشد دید کل‌گرا درآمده است. ما با دستاوردهای علمی بزرگ در قرن بیستم مواجه بوده‌ایم، عصر ظهور پادزیست‌های حیاتی، چون پنی‌سیلین که برای درمان یا کنترل بیماری‌های کشنده به کار می‌رود.
متأسفانه این پیشرفت‌ها در معالجۀ قطعی بیماری‌هایی همچون پرفشاری خون، افسردگی و بی‌خوابی، ناکام مانده‌اند.
افراد زیادی بر این عقیده هستند که طب مدرن غربی، بیش‌ازحد غیرشخصی و محدود است و تأکید آنان بر این است که پزشکان، بیماران خود را بیشتر به‌صورت ماشین‌های بیولوژیک می‌نگرند، نه انسان.
هیپوکراتیز؛ طبیب یونان باستان در قرن پنجم پیش از میلاد، بر عوامل محیطی درمان بیماری و اهمیت عوالم عاطفی و تغذیه بر سلامت و بیماری تکیه داشت و به‌تفصیل از قدرت شفابخش طبیعت و ضرورت به‌کارگیری داروهای طبیعی و طبیعت‌درمانی و طبیعت‌گردی تأکید داشته است. همچنین متون پزشکی طب سوزنی چین Acupuncture و طب آیورودای هند Ayurveda هم برای حفظ تعادل و هماهنگی بین فرد و دنیای اجتماعی که شامل تغذیه، ورزش ازجمله تای‌چی، یوگا، مراقبه (تعمق) و مراقبت از خود است، به وجود آمد.
طب کل گرا را می‌توان ازدواج هنر شفابخشی و دقت علمی پزشکی مدرن دانست. شاید از همه مهم‌تر، کلیت‌گرایی عامل پیشرفت قابل‌ملاحظه نه‌تنها در مراقبت از سلامتی، بلکه در روش زندگی، تفکر و احساس ما دربارۀ خودمان باشد.
طب کل‌نگر، به مراقبت از خود و سرزندگی و شادابی اهمیت زیادی می‌دهد.
اگرچه این دو از بسیاری جهات به هم مرتبط بوده و تأثیر متقابل سودمندی بر یکدیگر داشته‌اند، اما تأکید هر یک با دیگری متفاوت است.
مراقبت از خود، مسئله‌ای است که مردم خودشان از عهدۀ آن برمی‌آیند. در اینجا تأکید بر ظرفیت فرد برای پذیرفتن مسئولیت در درمان یا حفظ سلامتی خود است و ممکن است شامل اقدامات تشخیصی و درمانی استانداردی چون اندازه‌گیری فشارخون و کاهش مصرف نمک جهت پایین آوردن فشارخون یا استفاده از تکنیک‌های یوگا درمانی مانند خم کردن و کشیدن بدن جهت افزایش انعطاف‌پذیری و یا ایجاد آرامش و کاهش فشارخون برای درمان سردرد و میگرن باشد.
دکتر جان تراویس برای نخستین بار مفهوم «سرزندگی» را با بنیان‌گذاری مؤسسۀ سرزندگی در کالیفرنیا در اواسط 1970 مطرح کرد. او بر این باور بود که ایجاد حس «سرزندگی» یک اقدام آموزشی است و افراد می‌آموزند که نگرش‌ها و رفتار خود را چنان تغییر دهند که بتوانند تا حد امکان «سرحالی» و «سرزندگی» داشته باشند و این‌یک اقدام پیشگیرانه برای اکثر بیماری‌هاست.
یک پزشک کل‌گرا، کسی است که با ایجاد حس سرزندگی از طریق استراتژی‌ها و راهبردهای آموزشی و پرورشی، بیماران را تشویق به مراقبت از خود می‌کند.
طب کل‌گرا علاوه بر کاربرد تکنولوژی و پزشکی مدرن، به همۀ تکنیک‌های پدید آمده در همۀ فرهنگ‌ها خوش‌آمد می‌گوید. یک جراح ‌کل‌گرا می‌تواند از طب سوزنی چینی جهت ایجاد بی‌حسی استفاده کند.
یک متخصص سرطان (تومورشناس) برای تعیین موقعیت غدۀ بدخیم از پرتونگاری کامپیوتری بهره می‌گیرد و در این حالت از قدرت ایمان و هیپنوتراپی یعنی تلقین و تجسم بیمار برای کمک به کاهش اندازۀ غده استفاده می‌کند.
رویکرد کل‌گرایانه شامل موارد ذیل است:
1-طب انسان‌گرا
Humanistic Medicine
که بر روابط بین پزشک و بیمار و تکامل روحی و روانی بیمار و پزشک (هر دو) تکیه و تأکید دارد.
2-طب روان- تنی
Psychosomatic Medicine
که با وابستگی متقابل (هم‌وابستگی) و تأثیر دوجانبۀ عوامل روان‌شناختی و جسمانی سروکار دارد.
3-طب رفتاری
Behavioral Medicine
که بر علت‌ها و معلول‌های روان‌شناختی و اجتماعی بیماری تأکید دارد.
4-راهبردهای خودتنظیمی
Self-Regulation Strategies
تکنیک‌های خودتنظیمی بر معالجات تن‌آرامی، هیپنوتیزم، تجسم هدایت‌شده و تعمق (خودکاوی) تأکید می‌کند.
بعضی از این تکنیک‌ها به‌صورت بسیار پیچیده و خاص و برخی نیز بسیار ساده و قابل‌فهم هستند. یک طبیعت کل‌گرای باتجربه می‌تواند یک یا چند تکنیک را در زمان کوتاهی به بیماران آموزش دهد. تمامی این رشته‌ها بر توانایی ذهن در کنترل بدن و بسیاری از فعالیت‌های آن استوار بوده و همگی بر ظرفیت ذهن در برقراری آرامش تکیه‌دارند.

 

1-تن آرامی یعنی یک کاهش عمومی در سطح بیداری فیزیولوژیک
در این حالت تعداد ضربان قلب و تنفس، کم، فشارخون، پایین و فعالیت مغز، تحت کنترل امواج آلفاست.
این نوع امواج مغزی با فرکانس = 8-11 NB/S α مشخص‌شده در نوار مغز EEG و نوعی هشیاری خاموش را نشان می‌دهند. در این حالت عضلات لخت، دست‌وپاها گرم و میزان تنش بسیار پایین است. (برای ایجاد امواج آلفا می‌توانید به کتاب‌های «بعد دیگر وجود» و «کنترل ذهن» خوزه سیلوا مراجعه نمایید).
درمان‌های تن‌آرامی (آرام‌سازی): از ساده‌ترین تکنیک‌های خودتنظیمی هستند و از انواع بسیار متداول آن می‌توان «آرام‌سازی پیش‌روندۀ عضلانی» را نام برد که توسط دکتر ادموند باکسن در دهۀ 1970 ابداع گردید و شامل انقباض و سپس رفع انقباض همۀ گروه‌های عضلانی بدن با شروع از پاها و گسترش به سمت بالا یعنی ساق پاها، لگن، شکم، پشت، قفسۀ سینه، بازوها، گردن و سر است. بیمار به دستور طبیب، عضلات خود را هنگام دم، منقبض و در بازدم، شل می‌کند. می‌توان انقباض و شلی عضلات را با یک عبارت خود تلقین کننده (تلقین به خود) همراه ساخت، مثلاً «من (دم/ انقباض عضلات)، آرامم (بازدم/ شلی عضلات)»

 

2-هیپنوتیزم: از واژه یونانی «Hypnos» به معنی خواب مشتق شده است و درواقع ترکیبی از تن‌آرامی، افزایش هشیاری و تلقین‌پذیری است.
این حالت هیپنوز یا خلسه را می‌توان با لحن صدای هیپنوتیزور، تحریک تکراری (مثلاً به کمک پاندول یا میزانه‌شمار) یا حتی با گیج کردن ذهن به‌وسیلۀ یک داستان طولانی ایجاد کرد. البته می‌توان با تعریف یک جوک جذاب و خنده‌آور در جا انداختن دست یا پای دررفته حین عمل مصدوم را به خندیدن واداشت تا بلافاصله پزشک ارتوپد کار خود را انجام دهد. این اتفاق برای نویسندۀ مقاله در نوجوانی هنگام جا انداختن دست چپ در رفته، صورت گرفته بود.
همچنین افراد می‌توانند با استفاده از یک محرک تکرارشونده یا با گوش دادن به یک نوار از صدای هیپنوتیزور یا صدای خود که در آن دستوراتی برای برقراری آرامش، رهایی و ورود به حالت خلسه ضبط‌شده، خود را هیپنوتیزم کنند.
یکی از کاربردهای شگفت‌انگیز هیپنوتیزم، بهره‌گیری برای کاهش درد است.
در قرن نوزدهم، قبل از دسترسی گستردۀ روش‌های بی‌دردی، بی‌هوشی، پزشکی اسکاتلندی به نام جیمز اسدیل، James Esdaile از هیپنوتیزم برای ایجاد بی‌دردی در بیش از 3000 عمل جراحی استفاده نمود. هم‌اکنون نیز هیپنوتیزم در بیماری‌های مزمنی چون سردردهای میگرنی، التهاب مفاصل و نیز در زایمان مورداستفاده قرار می‌گیرد. سایر کاربردهای درمانی هیپنوتیزم بر ظرفیت فرد در استفاده از خلسۀ هیپنوتیزم جهت کندوکاو در تجارب قبلی و ایجاد تغییر در حالات فعلی استوار است. از هیپنوتیزم می‌توان به‌عنوان تکنیکی برای جانشین ساختن واکنش‌های سودمند جسمانی، به‌جای واکنش‌های مخرب نیز استفاده نمود، مثلاً تحت شرایط هیپنوتیک به بیمار چاقی که پیوسته دچار احساس گرسنگی است، می‌توان تلقین نمود که به هنگام احساس گرسنگی به‌جای تلاش برای دسترسی به غذا، چندین نفس عمیق بکشد.

 

3-تجسم هدایت‌شده
تجسم هدایت‌شده، احتمالاً شکلی از هیپنوتیزم است که در آن از تصاویر ذهنی خاص برای تغییر جسم و ذهن بر طریقه‌ای درمانی استفاده می‌شود. این روش به‌طور ساده در آرام‌سازی بدن Relaxation ممکن است این‌گونه به کار رود که شخص تصور کند در مکانی زیبا در زیر آفتاب گرم و خوشایندی دراز کشیده است. البته می‌توان این تصورات را بسیار اختصاصی‌تر نمود. به‌عنوان‌مثال دکتر کارل سیمونتون و همسرش به کشف این نکته قائل شدند که تجسم هدایت‌شده در بهبود واکنش ایمنی در بعضی بیماران سرطانی مؤثر است. آن‌ها از بیماران سرطانی می‌خواستند که گلبول‌های سفید، یعنی نمایندگان سیستم ایمنی بدن خود را در حال حمله و از بین بردن سلول‌های سرطانی مجسم کنند. این تصورات، افزایش واقعی گلبول‌های سفید را به دنبال داشت. به‌طور مشابه افراد افسرده با مجسم کردن خود در شرایط شادمان‌تر می‌توانند خلقیات خود را اصلاح کنند. علاوه بر این پزشکان کل‌گرا از تجسم هدایت‌شده به‌عنوان وسیله‌ای کمک تشخیصی در طرح درمانی خود استفاده می‌کنند. می‌توان از خانمی مبتلابه بیماری افسردگی خواست که خود را در حال ملاقات با شخص بسیار عاقلی تصور نماید که می‌تواند در فهم مشکلش به او کمک کند.
وقتی این موجود (فرد گویای باهوش) در رویای خود حاضر شد، غالب اوقات پاسخ‌های ارزشمندی در اختیار بیمار قرار می‌گیرد. به نظر می‌رسد که این توضیحات مفید و غیره منتظره از بخش شهودی ذهن ناخودآگاه Unconscious Mind بیمار سرچشمه می‌گیرند.

 

4-تعمق (مراقبه) Meditation
برخی‌ها مراقبه را مترادف با آرام‌سازی، هیپنوتیزم و یا تکنیک‌های مشابه آن می‌خوانند. هرچند دقیقه، هر سه حالت باعث کاهش فشارخون و افزایش حس آرامش در فرد می‌شوند، اما مراقبه (تعمق) در اساس با آرام‌سازی و هیپنوتیزم متفاوت است. مراقبه، یک حالت آرام‌سازی و هشیاری توأمی است که در آن مراقبه کننده، کنترل بیشتری بر فرآیندهای فیزیولوژیک خود پیدا می‌کند، نه یک حالت تلقین‌پذیری خاص. مراقبه کننده درواقع دارای نوعی عدم وابستگی است؛ پذیرش آرام بی‌طرفانه که او را از فرد تحت هیپنوتیزم متمایز می‌سازد.
آرام‌سازی، تجسم هدایت‌شده و هیپنوتیزم، همگی از تکنیک‌های درمانی به شمار می‌روند؛ راه‌هایی که برای فائق آمدن بر بهبود فعالیت‌های جسمی و ذهنی ابداع گردیده‌اند.
 در حالت تعمق، فرد مراقبه کننده به‌طور غریزی و ارادی می‌داند که چه چیز جسم و ذهن را مشوش کرده است. همین آگاهی عملاً می‌تواند فرآیند حل مشکل را به کار اندازد.
کریشنا مورتی؛ اندیشمند هندی دربارۀ تعمق (مراقبه) می‌گوید: دیدن، همان حل مشکل است. درواقع مراقبه، بیشتر یک تجربۀ دینی است تا درمانی. (دین Religion یعنی دیدن یا مشاهدۀ دقیق و به‌حساب آوردن پدیده و اتصال به یگانۀ عالم).
در انجیل به مسئلۀ آرامش اشاره‌شده و در آن آمده است: آرامش، شناخت را به ارمغان می‌آورد.
لائوتسه؛ دانشمند خردمند چینی هم گفته است: راهی که بتوان آن را توصیف کرد، راه نیست.
در حقیقت بیان حالت مراقبه و تائو (راه) به کمک واژه‌ها، بی‌نهایت
دشوار است.

 

درباره ایران یوگا

پیشنهاد ما به شما

به چه نکاتی قبل ازرفتن به کلاس یوگا باید توجه کرد

١-ازبکاربردن عطروادکلن خودداری فرمایید ٢-تمرینات رابابدن پاکیزه ولباس پاکیزه وراحت که مانع ارحرکت مفاصل وعضلات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *