پنج‌شنبه , مارس 28 2024

راز معنوي ماندن در عشق براي هميشه

نویسنده: دیوید ترومن David Truman
برگردان: شكوفه شنوا فلاح

 

همه بر اين باورند كه عاشق بودن يكي از شگفت‌انگیزترین تجاربي است كه زندگي به ما هديه می‌دهد. وقتي عاشق هستيم، همه‌چیز در زندگي درخشان‌تر است و بدن و ذهنمان سرشار از انرژي می‌شود. دلواپسی‌ها و نگرانی‌ها مچاله شده و ناپديد می‌شوند. چالش‌ها و مشكلات به‌راحتی حل می‌شوند. اولویت‌های ديگر از چشممان می‌افتد و در عوض عشق در رأس هرم قرار می‌گیرد. بهتر از همه اين است كه ما از يك ارتباط نزديك و مداوم با محبوبمان لذت می‌بریم، چه بدن فيزيكي محبوب كنارمان باشد و چه نباشد. ما نه‌تنها می‌توانیم حضور فيزيكي يكديگر را احساس می‌کنیم، بلكه می‌توانیم ذهن طرف مقابل را نيز حس كنيم و آن را بخوانيم. مثلاً می‌توانیم بگوييم اخيراً چه‌کار نيكي را انجام داده است؟ يا نظرش راجع به موضوعي چيست؟ کلمه‌ای را قبل از آنكه از دهانش درآيد، حدس بزنيم و قبل از اينكه به ما تلفن بزند، حس كنيم كه اكنون تماس می‌گیرد.

خيلي خوب نمی‌شد، اگر رابطه‌مان هميشه به همين شكل باقي می‌ماند؟ به نظر می‌رسد كه عشق و عاشقي اسرارآمیز و اتفاقي است و افرادي كه چنين چيزي را حس نمی‌کنند، مرموزند. خوشبختانه عاشق بودن تجربه‌ای است كه تا وقتي در آن شرايط قرار داريم، می‌توانیم از هرروز زندگی‌مان نهايت لذت را ببريم، زيرا وضعيتي را كه ما به‌سادگی عاشق بودن می‌نامیم، تحليلي زيركانه از يك تجربۀ روحاني بااهمیت است. تجربه‌ای از ارتباط انساني صحيح كه می‌تواند سرانجام به روشن‌شدگی و درك از جاودانگي منجر شود. ما می‌توانیم هميشه عاشق باشيم، البته اگر ياد بگيريم كه بر اساس قوانين كيهاني كه حاكم بر همۀ روابط است، زندگي كنيم.

رابطۀ واقعي فراتر از ارتباط فیزیکی است

عمده‌ترین قوانين كيهاني كه بر روابط حاكم می‌باشد، موارد ذيل است:

پایه و اساس رابطه بر اساس فیزیک نمی باشد بلکه جوهری اتری و جنبه عاطفی دارد. رابطه، يك ارتباط احساسي واقعي است كه شما وارد آن می‌شوید و ذهن و قلبتان را به آن می‌سپارید. آيا تاكنون اين قانون را ناديده گرفته‌اید؟ پس خيلي وقت هدر داده‌اید. بسياري از افراد بدون آنكه واقعاً در رابطه بوده باشند، ارتباط فيزيكي را تجربه می‌کنند. آيا بارها و بارها ندیده‌اید دو فردي را كه ازنظر فيزيكي خيلي به هم نزدیک‌اند و حتي رابطۀ جنسي دارند، اما دائماً به علاقۀ همديگر شك دارند و گویی يك سري افكار مزاحم و غیرقابل‌کنترل می‌خواهند رابطۀ آن‌ها را بر هم بزنند؟ نمونه‌های مشابه را به خاطر بياوريد. درحالی‌که دو محبوبي كه از يكديگر فاصله‌دارند، می‌توانند حقيقتاً و عميقاً به هم متصل باشند. اين اتفاق در سطح اتري و در جهت جبران فاصلۀ فيزيكي كه بين آن‌ها وجود دارد، رخ می دهد.
بنابراين براي اينكه در رابطۀ درستي وارد شويم، لازم است از لحظه‌ای كه رابطه در ذهنمان در حال شکل‌گیری است، احساس مسئوليت كنيم. ما باید بياموزيم كه يك ارتباط معنوي قوي را با ديدگاه ذهني مثبت ايجاد كنيم و آن را ادامه بدهيم. غیرازاین راه ديگري نيست. اگر در ابتدا عاشق بشويم، به‌طور طبيعي و به‌آسانی يك رابطۀ اتري معين را ادامه می‌دهیم. درحالی‌که اگر جهت‌گیری مثبت ما كمتر شود، تمركزمان كمتر خواهد شد. درنتیجه به‌تدریج آن احساسي كه ما را به عشق پيوند می‌داد از دست خواهيم داد. چه اتفاقي می‌افتد كه ما ديگر آن اشتياق اوليه را براي حفظ چنان ارتباط قوي و مثبت معنوي با افراد ديگر نداريم؟ اما بدانيد كه می‌توانیم با ايجاد ارتباط اتري همه‌چیز را به حالت اول، نه‌فقط با يك شخص و براي زماني کوتاه، بلكه با همه و براي هميشه برگردانيم.

وابستگي زياد به ارتباط فيزيكي

اگرچه اغلب ما به اين حقيقت پي برده‌ایم كه رابطۀ واقعي اتري است، اما بازهم در عمل توجه نمی‌کنیم كه شروع يك رابطه از ذهن است. درنتیجه تمايل داريم بر تعامل مادي كه هر شكلي از ارتباط فيزيكي را شامل می‌شود، تكيه كنيم. خواستۀ ما اين است؛ «با من باش»، «با من زندگي كن»، سپس من خواهم پذيرفت كه عشق ما حقيقي است. درحالی‌که اگر همزيستي فيزيكي عنصر بسيار مهمي در استحكام و بقاي يك رابطه بود، بنابراين نبايد هيچ مشكلي بين افرادي كه نزديك هم هستند، وجود داشته باشد. البته برخي جذابیت‌ها مثل هيجان، در رابطۀ فيزيكي ‍وجود دارد، اما ممكن است کل داستان همين باشد و دليلي بيشتر از اين براي ادامه دادن وجود نداشته باشد. مهم‌تر از همه اين است رابطه‌ای كه به اين شكل آغاز می‌شود، نمی‌تواند به‌هیچ‌وجه رابطه‌ای پابرجا يا نزديكي واقعي باشد.

 

خودتان را گول نزنيد

بعضي اوقات تفاهم فيزيكي مؤثر به نظر می‌رسد. تفاهم‌نامۀ دو فرد به اين معناست كه ما بايد در مسیرهای برنامه‌ریزی‌شده در كنار هم باشيم؛ اين امر باعث می‌شود بتوانيم در كنار هم دوام بياوريم، سپس آن مسيرها طي می‌شوند و به نظر خواهد رسيد ما هر دو به‌طور ناگهاني احساس بهتري خواهيم داشت و چه‌بسا بيشتر باهم احساس نزديكي می كنيم.
با این‌گونه استدلال‌ها ما هیچ زمانی در رابطه واقعی قرار نخواهیم گرفت. آنچه شما انجام داده‌اید، نوعي گول زدن خودتان است. در اينجا مثالي ساده می‌آوریم تا متوجه شويد خود تلقینی چگونه عمل می‌کند. كودكي به خودش می‌گوید: «اگر يك بستني قيفي داشتم، خيلي خوشحال بودم»، سپس يك بستني قيفي می‌خرد؛ بنابراين او خوشحال شده است و اين را موفقيت می‌پندارد؛ اما آيا اين خوشحالي واقعي است؟ اين خوشي چقدر طول می‌کشد؟ معلوم است كه بستني خوردن خشنودي حقيقي و بادوامي در پي نخواهد داشت. خوشحالي كودك فقط درنتیجۀ يك تلقين است. «من خوشحال خواهم شد، اگر يك بستني بخورم»، يعني كودك يك خواسته براي خود خلق كرده و سپس جاي خالي آن را پرکرده است.

 

ادامه مقاله را می توانید در مجله 100 مطالعه نمایید

 

برگرفته از: http://www.soulprogress.com/html/ArticlesFolder/Articles/SpiritualSecret.shtml

 

 

 

درباره ایران یوگا

پیشنهاد ما به شما

نرمش در محل کار

پشت میز نشینی به مدت طولانی عوارضی را بر مفاصل و ستون فقرات دارد از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *