سید عبدالحمید موحدی
ایرانیها طی چهار روز اقامتی که در ریشیکش دارند، به دیدار برخی دیگر از مراکز یوگا و تمرکز فکر واقع در منطقۀ هیمالیا میروند، آنان در طول اقامت در ریشیکش منطقهای که معروف به مهد یوگا است با بعضی دیگر از اساتید بزرگ هیمالیا ملاقات میکنند و در بعضی کلاسهای یوگا که سبکهای مختلف را آموزش میدهند، شرکت میکنند.
ازجمله برنامههای دیدنی ریشیکش مراسمی است که همهروزه، به هنگام غروب آفتاب در چند نقطه برگزار میشود. یکی از مهمترین آنان جمع شدن عدۀ زیادی در کنار بخشی از این رود به هنگام غروب آفتاب است که طی آن بهصورت جمعی درحالیکه آتشدانهایی را در دست میگیرند، به عبادت میپردازند. آنان از برکاتی که این رود پر آب در زندگیشان به وجود آورده، بهنوعی تشکر کرده و خدا را ستایش میکنند.
ازجمله برنامههای گروه ایرانی، شرکت در همین مراسم است. آنان قرار است پس از اتمام دیدارهایشان به مکانی که نیایش در آن برگزار میگردد، عزیمت کرده از برنامهای که همهروزه در کنار رود گنگ برگزار میگردد، بازدید به عملآورده و در نهایت به دیدار استادی که برگزارکنندۀ چنین مراسمی است، بروند. استادی که آوازهاش همهجا پیچیده است، او بهواسطۀ برنامهای که همهروزه توسط جمعی از شاگردان تعلیمدیدهاش با حضور انبوهی از مردم برگزار میکند و همچنین به خاطر مسافرتهایی که همهساله به مدت 3 ماه به کشورهای مختلف دنیا میرود و باشخصیتها و افراد سرشناس دنیا ملاقات میکند و در مراکز و مجالس و نشستهای مرتبط با صلح جهانی و همبستگی ملل و همچنین انجام امور خیرخواهانه شرکت میکند و تلاش مینماید تا فلسفۀ یوگا را بیشازپیش در جهان انتشار دهد، شخصیتی شناختهشده است؛ بهطوریکه در محافل و مجالس جهان از او به نیکی یاد میکنند. نام این استاد سوامی چیداناندا Swami Chidanand است، مردی لاغراندام با 63 سال سن، موهای بلند که بخشی از آن جوگندمی شده، همراه با ردایی کرمرنگ که همیشه بر تن دارد و لنگی نارنجی که بر دوش و کمرش میبندد، او علیرغم سن و سالی که دارد بسیار پرتلاش و پرتحرک به نظر میرسد.
بارها شبکههای تلویزیونی بیبیسی، سیانان، نشنال جیوگرافی و بسیاری از شبکههای تلویزیونی اروپایی و آمریکا با او مصاحبه کرده و نظراتش را در خصوص هستی، شناخت خدا، راههای رسیدن بهسلامتی و آرامش و بالاخره فعالیتهایی که او در مکانش واقع در هیمالیا در خصوص گسترش یوگا و امور خیرخواهانه انجام میدهد را پخش کردهاند. وی در این موارد، اطلاعات زیادی دارد. ابتکارات زیادی را هم برای کشاندن افراد به سمت یوگا و امور خیریه به خرج داده و به خاطر همین همهروزه تعدادی از سیاستمداران و هنرپیشگان و افراد سرشناس به دیدنش میآیند تا در زمینههای مختلف از او مشورت بگیرند.
محل اقامت سوامی چیداناند در زمانهایی که در هیمالیا اقامت دارد، آشرام پارمارتنیکیتان Parmat NikiTan است، همانجایی که در کنار آن هرروز مراسم سپاسگزاری از رود
گنگ انجام میپذیرد.
و حالا گروه ایرانی در سومین روز سفر و به هنگام غروب خورشید در مراسمی که در کنار رود گنگ و آشرام پارمات نیکتان برگزار میشود، حضور مییابد تا ضمن بازدید از مراسم با سوامی چیداناندا هم ملاقات نماید. مراسمی که استاد خود ابداعکنندۀ آن است و همهروزه به هنگام غروب خورشید شخصاً در مراسم حاضر میشود تا بهاتفاق هزاران نفری که روی چند ردیف پلکان سیمانی مشرفبه رود مستقر میشوند، بنشیند و به شکرگزاری بپردازد. ایرانیان پس از ورود به محل برگزاری مراسم با انبوه جمعیتی که از قبل روی سکوهای سیمانی نشستهاند، مواجه میشوند. آنها بهزحمت خود را در گوشهای از سکوهای سیمانی مشرفبه رود که دو طرفش بناهای مرتبط با آشرام قرار دارد و در لابهلای جمعیت جا میدهند. گروه ایرانی پس از استقرار در میان جمعیت، چشمشان به تعدادی کودک و نوجوان بین سن 7 تا 15 سال میافتد که لباسهای سنتی هندی که شامل دو لنگ زرد هست و یکی را بر روی دوش انداخته و دیگری را به دور کمر بستهاند به تن دارند. در نزدیک آنها دو نوجوان زردپوش که هر یک آلات و ادوات موسیقی هندی مخصوص خواندن آواهای هندی ازجمله طبلا و هارمونیکا را در جلویشان قرار دادهاند، مشغول نواختن و خواندن آوازهایی به زبان هندی هستند. در انتهای سکوها و درست در کنار رود گنگ، اجاقی چهارگوش که چهار طرف آن از آجر درستشده و داخل آن آتش در حال زبانه زدن هست، توجه گروه ایرانی را به خود جلب میکند. تعدادی از کودکان زردپوش در کنار اجاق نشسته و مشغول انجام عبادتی هستند که در زبان هندی اصطلاحاً به آن پوجا Pouja میگویند. خورشید در حال غروب کردن است و هوا کمکم در حال تاریک شدن و جمعیت همچنان در حال اضافه شدن، آنان با نگاه کردن جریان تند آب گنگ که از دل کوهها به سمت پائین جاریشده، همچنین با خیره شدن به ارتفاعات و بلندیهای پوشیده از جنگلهای سرسبز هیمالیا که ازآنجا بهوضوح قابلدیدن است، خود را بیشازپیش به خدا نزدیک حس کنند. بالاخره پس از دقایقی انتظار همهمهای درمیگیرد و چشمها به بالای سکوها خیره میشود. در این هنگام بخشی از جمعیت که در وسط سکوها نشسته است از جای برمیخیزد. تعدادی از کودکان زردپوش با دستان خود راهرویی ایجاد میکنند تا استاد از بالای سکوها به سمت پایین حرکت کند و در مکانی که برایش در نظر گرفتهاند، مستقر شود.
حالا همۀ حاضرین گردآمده از سراسر دنیا که در مجاورت آشرام پارمارت نیکیتان روی سکوهای سیمانی نشستهاند، متوجه میشوند که استاد یا درواقع همان سوامی چیداناند به مراسم وارد میشود و روی بالشتک نارنجیرنگ چهارگوش که در کنار دو نوجوان زردپوش در حال نواختن ادوات موسیقی و خواندن ذکر از پشت میکروفون هستند، قرار میگیرد. وقتی سوامی چیداناند در محل نشستن خود مستقر میشود، نوازندگان نواختن را متوقف میکنند تا استاد صحبت کند. سوامی چیداناند شروع به صحبت میکند و پیامهای مرتبط با چگونه بهتر زندگی کردن را برای حاضرین تشریح میکند، متأسفانه صحبتهایش برای خارجیهای حاضر در مراسم که زبان هندی را نمیدانند، قابلفهم نیست، ولی آنچه از صحبتهایش برمیآید این است که او هم مثل هر استاد دیگری نصایحی را برای بهبود زندگی انسانها با انجام بایدها و نبایدها بیان میکند. پس از چند دقیقه صحبت استاد، دو نوازندۀ نوجوان آماده میشوند تا استاد را برای خواندن آواهایی به زبان هندی همراهی کنند، به نظر میرسد آوازهایی که میخواند در وصف رود گنگ هست. همانطوری که گفته شد رود گنگ به لحاظ سیراب کردن مزارع کشاورزی در طول 3000 هزار کیلومتر و سیر کردن شکم میلیونها نفر بهعنوان ماتا Matha یا همان مادر خوانده میشود و به همین خاطر از تقدس بسیاری برخوردار است. شاید جالب باشد اگر بدانید در طول مسیر 3000 کیلومتر تا زمانی که رود پرخروش گنگ که از کوههای هیمالیا در شمال سرچشمه گرفته و به خلیج بنگال میریزد، همهروزه به هنگام غروب خورشید گروههای مختلفی از مردم در شهرها و روستاهای مسیر این رود جمع میشوند و به خواندن دعا مشغول میشوند. آنها آتشهایی میافروزند و ذکرهایی را بهصورت دستهجمعی تکرار میکنند تا ماتا یا همان مادر گنگ را موردستایش و نیایش قرار دهند.
و حالا سوامی چیداناند بهاتفاق جمعیت چند هزارنفره در کنار آشرام پارمارتنیکیتان واقع در کنار رود گنگ در منطقهای از ریشیکش و در قلب کوههای هیمالیا آوازهایی را در وصف مادر گنگ بهاتفاق حاضرین در مراسم زمزمه میکند. پس از گذشت چند دقیقه و زمانی که خورشید بهصورت کامل غروب میکند، آتشدانهای زردرنگ ساختهشده از جنس برنج که با روغن و فتیلهای کوچک کار میکند، توسط همان نوجوانان زردپوش روشن میشود و به دستان جمعیت حاضر روی سکوها داده میشود تا همراه با خواندن دعا، آتشدانها را به سمت رود گنگ نگهداشته و با دستان خود به سمت راست و چپ به حرکت درآورند و درعینحال دستبهدست دهند تا در قدرشناسی از مادر گنگ همه با هم سهیم شوند.
بودن در کنار رود گنگ، نظاره کردن جمعیتی انبوه، حضور سوامی چیداناند در میان جمعیت، تماشای کودکان و نوجوانان زردپوش در حال رفتوآمد که درواقع مجریان مراسم هستند، همچنین صدای خواندن ذکر دستهجمعی با حضور چندین هزار نفر، دستبهدست دادن چراغهای فتیلهای که با روغن کار میکند، شنیدن صدای امواج رود گنگ از فاصلۀ چند قدمی و بالاخره تماشای چشمانداز کوههای هیمالیا در دوردستها درزمانی که تازه آفتابغروب کرده است، آنچنان نشاط و شعفی در درون هر یک از حضار گردآمده از جایجای جهان ایجاد میکند که توصیفش ناممکن است. گروه ایرانی همراه با جمعیت حاضر که روی سکوها مستقر هستند، بیوقفه محو تماشای برنامهای است که با سادگی بسیار ولی تأثیرگذار در حال اجراست.
ادامه دارد…