برزو قادری
فردی میلیونر روزی از پسرش خواست فهرستی از تمام چیزهایی که به منظور شادی و راحتی، مایل است داشته باشد، تهیه کند. فرزند با شور و شوق زیاد، فهرست بلندی را متشکل از هفده قلم تهیه کرد و آورد. پدر پس از خواندن دقیق، بامداد قرمز همهی آنها را خط زد و عبارت«آرامش ذهن» را با حروف بزرگ نوشت. سپس او را بدین صورت پند داد:«فرزند عزیزم حتی پس از داشتن همهی این هفده چیز، اگر آرامش ذهن نداشته باشی، این هفده چیز نامربوط خواهد شد! عجب نگرشی به زندگی!
همهی دانسته یا ندانسته در پی به دست آوردن آرامش هستیم. مادامی که ذهن ما در اجزاء و اجزاء در کشمکش متقابل دائمی است، آرامش از ما میگریزد. تنها زمانی به آرامش کیوالیه(Kaivalya) میرسیم که بیاموزیم این اجزاء را کنار هم قرار داده، ذهن را کامل و یکپارچه کنیم. سخن گفتن از این کار از انچامش آسامنتر است. در هر صورت با راهنماییهای شایستهی کسی مثل پاتانجلی(Patanjali) که به خاطر همدردی بیپایانش همواره مشتاق یاری رساندن است، این کار نباید آنقدر هم مشکل باشد. پاتانجلی، استاد طریقهی یوگا این اجزاء ذهن را وریتی(Vriti تغییرات) مینامند که همواره برمیخیزند و مینشینند. وقتی این وریتیها از طریق انضباط و تربیت درست، کنترل و سرکوب و حذف شوند، یوگا یا اتحاد (یوج= YUJیوغ زدن) خویشتن شخص با خویشتن متعال از طریق یوگا یا سمادهی حاصل خواهد شد (یوج= رسیدن به سمادهی یا تمرکز کامل) و این انضباط و تربیت نیز یوگاست. کسی که میخواهد سالم و قوی باشد باید از بیماریها و ناتوانیهای مخرب سلامتی، به درستی آگاه باشد. با این همه، پیشگیری بهتر از درمان است! همین طور کسی که خواستار یوگاست، باید از عواملی که مخرب یوگاست یا هادی به یوگا نیست، کاملاً آگاه باشد. پاتانجلی با دیدگاه والای علمیاش این را به طور روشمند فهرست بندی کرد و آن را آنتریهها(Antarayas) مزاحمان راه یوگا نامید. وی آنها ر به دو گروه تقسیم کرد. اولی را «آنتاریهها» و دومی را «ویکشپاسهابهوا(Vikshepasahabhuva) زیستن در آشفتگی ذهنی نامید. «آنتاریهها» نه تاست(نک یوگاسوتراها،1:30)، ویدهی(Vyadhiبیماری)، ستیه نا(Styana تنبلی ذهنی)، سمسیا(samsaya شک) پرمدا(Permeda بیاعتنایی)، آلاسیا(alasya تنبلی جسمی)، اویرتی(Avirati عدم خونسردی)، بهیرانتی دارشانا(Bhrantidarshana درک غلط)، آلابدها بهومی کتوا(Alabdha عدم کمال حالات یوگایی) و انوستی تتوا(Anavasthitatva) سقوط از حالت یوگایی پس از به دست آمدن).
حال بهتر است آنها را یکی یکی بررسی کنیم.
- ویدهی(Vyadhi بیماری جسمی):
آیورودا(Ayurveda)- علم تندرستی و عمر طولانی در هند- بیماری جسمی را به عنوان وضع نامتوازن سه مزاج اصلی بدن به ترتیب زیر میداند: واتا(vata نفخ)، پیتا(Pita صفرا) و کافا(Kapha بلغم)، جریان نامنظم و پراکندگی راسا(Rasa تغییرات شیمیایی ناشی از خوردن و آشامیدن) و نیز کمبود یا زیادهروی اندام حسی علت دیگر بیماری است. چون بدن و ذهن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، پس طبیعی است که بیماریهای بدن، ذهن را آشفته و تمرین یوگا را تقریباً غیر ممکن سازد. از این رو درمان بیماری بهبود بخشیدن، بازگرداندن سلامتی و نیرو برای یوگا امر ضروری است؛ صرف نظر از داروها، رژیم غذایی و پیروی قوانین تندرستی و بهداشت، تمرین آسناها کمک بزرگی در این مسیر میتواند باشد. آساناها که غالباً تقلیدی از وضع پرندگان و حیوانات است، نه تنها سلامتی و نیرو بلکه توانایی خاص بدن حیوان خاصی که بدان(حالت مورد تقلید) مشهور است، میبخشد. پند شری کریشنا Sri Krishna به یوگی رعایت اعتدال در خوردن، خوابیدن، تفریح و کار است. زیرا زیاهرویها، سلامت را تخریب و تمرین یوگا را غیر ممکن میسازد(نک گیتا، 17، 6:16)، این پند بسیار با همین متن است.
2- ستیهنا(تنبلی ذهنی):
ذهن در حیلهگری متخصص است. همچنین بسیار مشکلپسند است. وقتی احتمال نتایج خوشایند یا فوریباشد، آن به سرعت فعالیت میکند. هر گاه و هر جاکار سخت و بیوقفهای نیاز باشد، ذهن انجام آن را فعلاً به تأخیر میاندازد! طبیعت انسانی است که آرزوی نتایج خوب میکند بدون این که برای انجام کار خوب زحمت بکشد و متنفر از نتایج بد است بدون اینکه برای درو کردن از بدی زحمتی بکشد. (به عبارتی دیگر، مردم اغلب به خاطر ارتکاب گناه از راه خارج میشوند!) پرورش قوه تشخیص، اعتقاد راسخی میبخشد که انضباطات یوگایی در به دست آوردن تمرکز و آرامش کمک میگیرد. به محض اینکه قوهی تمیز پدیدار شود، ذهن وادار به انجام دستور استادش- ساداکا Sadaka (سالک روحانی)- میگردد. پرورش نیروی اراده مسألهای است که همهی ما غالباً با آن روبرو هستیم. اگر بتوانیم بدن خود را ورزیده و به تدریج قدرتمند سازیم، دلیلی وجود ندارد که چرا همین کار را با ذهن خود نتوانیم انجام دهیم!
با راندن خوشیهای ناچیز از خود و وسوسه های ناشی از آن، میتوانیم به تدریج اما مطمئن، نیروی ارادهمان را پرورش دهیم. مثال مادر مقدس از کشاورزی که میتوانست گاو نری را بلند کند زیرا عادت داشت هر روز آن را از زمانی که گوسالهی ضعیف کوچکی بود، حمل کند، میتواند برای ما در این جا نیز تشویقی بسیار ضروری باشد.
3- سمسایا(شک):
در هر حوزهی جدید مخاطره، شکها و تردیدها وجود دارد. وقتی به حوزهای مانند حوزهی کنترل و تمرکز ذهن مربوط شود که صرفاً ناملموس و ظریف است، ظهور شکها گریز ناپذیر میشود. حوزهی عملکرد چنین شکهایی تقریباً نامحدود است؛ از شک به صحت کتب مقدس و گورو(Guru) شروع شده، به توانایی شخص در کسب یوگا ادامه یابد و ممکن است به شک در همان وجود خود شخص پایان یابد! شری کریشنا(Sri Krishna) با دیدن آن مردمان نادان، بیاعتماد و شکاک (که خود را تباه خواهند کرد) به زحمت سراغ گروه آخری آمده، میگوید که هر دو جهان را رها کند(گیتا Gita، 4:40).تقویت شرادا(Sradha) یا ایمان به کتب مقدس، معلم روحانی و خود، تنها پادزهز این اختلال است. شخص باید به خود خاطرنشان کند که حتی زندگی روزمره، بدون ایمان به خویشاوندان، دوستان و همسایگان غیر ممکن است. پس در زندگی روحانی که سفری به دنیای نادیده و ناشناخته است، چقدر به ایمان بیشتر نیاز داریم؟
4- پرامادا(بیاعتنایی)
اگر قیمت آزادی، هوشیاری دائمی و حتی بیشتر است، شخص برای کسب آزادی روحانی باید قیمت آن را بپردازد. حال فقدان هوشیاری به طور گریز ناپذیر به سمسارا(Samsaraچرخههای بیپایان تولد و مرگ) خواهد انجامید. به همین علت حکیم بزرگ سنتسوجا(sanatsujata) اظهار میکند که پرامادا خودش مرگ است(نک سنتسو جتیه، 1:4)، پرامادا شامل فراموشی و بیاعتنایی نسبت به دانش و پرورش فضایلی مثل آهیمسا(Ahimsa بیآزاری) و ساتیا(Satya راستی) است که به عنوان ابزار یوگا معرفی شوند. آنها را باید تربیت و حفظ کرد وگرنه یوگا غیر ممکن است. فقدان هر مراقبتی به سقوط تند و سرازیری در زندگی روحانی خواهد انجامید مثل افتادن و غلطیدن توپ از دستان بچهای که بر بالای پلهها در حال بازی است(نک ویوکاچودمانی Vivekachudamani،324). در دنیا به مال بیارزش و سود چرکین دنیوی اهمیت بیشتری داده میشود. آیا نباید دست کم به همان اندازه نیز به یوگا که گنجینهی روحانی است، اهمیت داد؟
5- آلاسیا(تنبلی جسمی):
بذلهگویی میگوید تنبلی چنان آهسته حرکت میکند که فقر فوراً از آن سبقت میگیرد! پس اگر تنبلی دشمن حتی پریاس(Preyas سعادت این جهانی) است، نسبت به سریاس(Sreyas چیزهای روحانی) چقدر بیشتر است؟ تنها راه غلبه بر تنبلی درگیرکردن خود در فعالیتهای سالم از جمله خدمت به دیگران است.
6- آویراتی(عدم بیطرفی)
یوگا به چیزهای روحانی مربوط میشود. یوگا تمرکز کامل بر خویشتن است که به درک خویشتن میانجامد. این کار غیر ممکن است، مگر این که ذهن از تمام پس ماندههایش خالی شود. همانطور که شری راماکریشنا(Sri Ramakrishna) بیان میکند، دلبستگی به غیر خویشتن، چیزهای دنیوی، شهوت و جیقهی دنیا پس مانده است. خدا و جیفهی دنیا را نمیتوان با هم جمع کرد. بنابراین سالک بعد از یوگا باید بیوقفه جداسازی و بیطرفی را تمرین کند. در این جا نیز میتوان تمرین جداسازی را مانند مسألهی پرورش نیروی اراده، از چیزهای کوچکتر شروع کرد. اما این صرفاً جنبهی منفی است. جنبهی مثبت، یعنی دیدن خطر واقعی در مسایل وسوسه از طریق پرورش قوهی تشخیص، راه بهتری است.
7- بهوانتی دارشانا(درک غلط):
این و دو مانع بعدی جدیتر است، از این رو به کوششی بیشتر و اقدام ماهرانهتری نیاز دارد. در سطح عقلانی، درک غلط میتواند خود را به صورت بدفهمی تعالیم گورو و کتاب مقدس نمایان سازد. این بدفهمی ممکن است به واسطهی کندی و انحراف عقل باشد. آن بیشتر به خاطر خودبینی است. در هر صورت پرسش و بحث با گورو در نهایت فروتنی، این مشکل را حل خواهد کرد. درک غلط در سطح فیزیکی نیز ممکن است. روشهای تمرین غلط ممکن است به توهمات بیانجامد که صرفاً بامشورت گورور یا افراد پیشرفته در زندگی روحانی، درمان میشود. اما پس چگونه بدانیم یک تجربهی فیزیکی درست یا غلط است؟ تجربهی درست، لذت و آرامش میبخشد در حلی که تجربهی غلط ممکن است باعث ناراحتی، ترس و تنش شود. تجربیات فیزیکی مثل غیبدانی و رمز شنوی- گرچه در خودشان درست ممکن است باعث حس خودفهمی غلطی باشد، بنابراین مانع پیشرفت زیاد میشود. این به مثابهی حماقت کسی است که با گذراندن وقت خود در نمایش جادویی کنار خیابانی، آموزش را از دست داده است! آن نیازمند قدرت و حکمت زیادی است تا بر فراسوی وسوسههای چنین قدرتهایی برود که به عنوان امر عادی در سالکان روجانی پیدا شود. خود پاتانجلی در یوگاسوترا(3:51 Yoga sutra) سالکان را از این خطر هشدار میدهد: موجودات ماوراء طبیعی که ساکن در قلمروهای آسمانیاند، وقتی یوگی را(به دنیای خودشان) فرا بخوانند، اونباید وسوسه شود و از باد غرور پر گردد زیرا هر نوع احتمالی در سقوط به سمسارا وجود دارد.
8- آلابدها بهومی کتوا(عدم کمالات یوگایی):
علی رغم این حقیقت که سالک مراحل مختلف و انضباطات یوگا را به درستی تمرین میکند اما در بدست آوردن هر یک از یوگا بهومیها(Yogabhumis مراتب تجربیات روانی و روحانی) که در رسالههای یوگا مذکور است، دچار شکست میشود. اختلال بعد این شکست و درمانش را در پرتو تمثیلی لطیف ازشریکریشنا به آسانی میتوان فهمید. کشاورزی عادت داشت تمام روز را زحمت بکشد و مزرعهاش را اب بدهد. یک صبح مزرعهاش را کاملاً خشک یافت. او با شکست در کشف علت، یاری دوستش را جویا شد که سوراخ موشهای واقع در پشت بوتهای را به او نشان داد که همهی آب را در خود میکشید. یک دفعه این سوراخ موشها نشان مسألهای حل شده، گشتند. شبیه این معنی، در شخصیت ما سوراخ موشهایی وجود دارد که نیازمند بستن و مهر زدن هستند. هر میل شیطانی ریشه کرده مانند دلبستگی مفرط به شهوت و جیفهی دنیا یا تندخویی زودگذر و یا خودخوای محض میتواند «سوراخ موش» باشد. این بدیها غالباًخود را در فضایل خوشایند مخفی میکنند و بنابراین سالک نمیتواند آن ها را در رنگ واقعی خودشان بشناسد. شخص با دروننگری بیطرفانه و عمیق، با مشورت گورو و برادران همقطار میتواند ضعف خود را کشف کند و در حذف آنها کوشیده، بدین وسیله پیشرفت را تسریع کند.
9- انوشتهی تاتوا(سقوط از حالات یوگایی پس از به دست آمدن):
این مانع هم جدی است. یوگی با سختی زیاد دربر انگیختن ذهنش به سوی برخی مراتب بالاتر موفق میشود اما به زودی به مراتب پایینتر میلغزد یا به مسیر دیرینه برمیگردد. آن مثل منس هندی(Mangoose)حیوانی درنده که مارهای سمی را میکشد و خود آسیبی نمی بیند)است که بچه شیطانهایاهل خانه تکه آجری به دمش بستهاند. پس از تقلای زیاد وقتی به سوراخش نزدیک سقف کلبه میرسد، وزنه تکه آجر آن را به عقب میکشد. دلایل سقوط شخص، شبیه مثال فوق الذکر است که مانع پیشین را شرح میدهد.«آجر»سمسکاراهای(Samskara تمایلات)دیرینه باید نخست برطرف شود. پاتنجلی پنجتای دیگر بر این نه مانع افزوده، آن ها را جداگانه به عنوان گروه دومی دستهبندی میکند: دوکها(Dukha غم)، درمنشیا(Durmanasya نا امیدی)، آنگامجایاتوا(Angamejayatva ناآرامی اندام)، سوسا (Svesa تنفس زورکی)، او اینها را ویکشیپشه بهوا (Viksepasahabhavah زیستن در آشفتگی ذهنی) نامید زیرا اگر آنها موجود باشند، فوراً و به طور گریز ناپذیر در پی آشفتگی ذهنی میآیند. دوکها(اندوه و رنج) ممکن است معلول بیماریها و اسیبها، تنشهای ذهنی، مصیبتهای طبیعی و غیر باشد. مادامی که آن هست ذهن در حالت آشفتهای خواهد بود که انجام تمرینات یوگایی را غیر ممکن میسازد. رفع عواملی که باعث دوکها میشود یا تحمل صبورانه به هنگام گریز ناپذیر دیدن آن، تنها درمان است.
درمنشیا(ناامیدی):
معلول آرزوها و رویاهای تحقق نیافته است. این خود به خود در ذهن به اضطراب خواهد انجامید. آن برای تحقق همهی آرزوها و رؤیاهایمان امکانپذیر و مطلوب نیست. از این رو شخص باید به قوهی تشخیص متوسل شود و متقاعد گردد که آرزو علت اصلی تمام گرفتاریای ماست. به محض این که شدت آرزو فروکاهد، ضربهی یأس نیز فرو میکاهد. اگر و هر گاه آن کاملاً حذف شود، مشکل برای همیشه حل میشود.
آنگامجایاتوا(ناآرامی اندام):
وقتی اندوه، یأس و ناامیدی از طریق قوهی تشخیص و نیروی اراده تصفیه نگردد، باعث ناآرامی عظیمی در ذهن میشود. این مسأله دستگاه عصبی را که در ناآرامی فیزیکی بازتاب دارد، تحت تأثیر قرار میدهد. مداومت در تمرین یوگاف تکرار پراناوا(Pranava)(امOM) و حالت تسلیم به خداوند به تدریج از این اظطراب فرو خواهد کاست.
سوسا و پرسوسا(دم و بازدم زورکی): اینها در مواقع موانع تمرین پرانایاما(Pranayama) است. یوگی وقتی میخواهد نفس را نگه دارد، آن به شدن بیرون رانه میشود و وقتی میخواهد نفس را نگه دارد، آن به شدت بیرون رانده میشود و وقتی میخواهد نفس را بیرون دهد، آن به شدت داخل کشیده میشود. این نقص تا حدی به خاطر ناآرامی ذهنی و تا حدی عدم تمرین پرانایاماست. صرف نظر از روشهایی که پیشتر برای کنترل ذهن و کاهش نا آرامیش ذکر شد، تمرین جدی و منظم پرانایاما توازنی در تنفس برقرار خواهد کرد. این کار تأثیر بیدارکننده و ارام بخش بر ذهن خواهد گذاشت. تا اینجا چهارده مانع که توسط پاتانجلی فهرستبندی شد، بحث شده است. پادزهرهای مناسب نیز پیشنهاد شده است. اما خود پاتانجلی آیا هر روشی را که میتواند وسیلهی خنثی کردن و حذف تمام این موانع یوگاباشد مستقیم یاغیر مستقیم پیشنهاد میکند؟ چندیت سوترا داریم که در حل این معما به ما کمک میکند. بدیهی است که پاتانجلی عاشق خدا بود. به همین علت دستگاه یوگای او به ایشوارسانکیه (فلسفهی سانکیه که ایشوارا یا خدا را میپذیرد) معروف است و دستگاه سانکیه به خاطر قابل و تضادی که با آن داشت یه «نیریشوارا -سانکیه sankhya nirishvara»سانکیهای که خدا را نمیپذیرد) عنوان یافت. پاتنجلی پس از بحث مسألهی سامادهی(Samadhi) تمرکز کامل که تجربیات فراآگاهی میدهد) در جزء بزرگ(22-1:22)، در همین سوترای بعدی اظهار میکند که سمادهی را میتوان متناوباً از طریق عشق و تسلیم به خدا به دست آورد. اگر عشق به خدا میتواند باعث حتی سمادهی شود، آیا نمی تواند باعث نتیجهای بسیار کوچکتری در رفع موانع یوگا باشد؟ بدیهی است آن میتواند. اوست که در سوترای 29 میپذیرد و در آن اظهار میکند که مراقبه و عشق به خدا تمام موانع یوگا را برطرف حواهد کرد و منجر به معرفت خویشتن میشود.
موانع و اختلال در هر حوزهای از حیات و مخصوصاً در حیات روح، گریز ناپذیر است. همانطور که سوامیجی(Swamiji)بیان می کند. «کارهای بزرگ را صرفاًٌ با قربانیهای بزرگ میتوان انجام داد»! از این رو بزرگی و سختی موانع، باید سالکان یوگایی را به جای افسرده کردن، به کوشش زیاد و مقاومت سرسختانهتر برانگیزد.